خانه
2.56M

شعر و شیدایی

  • ۱۷:۴۲   ۱۳۹۴/۹/۷
    avatar
    کاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48381 |46689 پست
    شعله بیدار

    میخواهم و می خواستمت، تا نفسم بود
    میسوختم از حسرت و عشق تو بَسَم بود

    عشق تو بَسَم بود، که این شعله بیدار
    روشنگرِ شب های بلند قفسم بود


    آن بخت گریزنده دمی آمد و بگذشت
    غم بود، که پیوسته نفس در نفسم بود

    دستِ من و آغوش تو، هیهات که یک عمر
    تنها نفسی با تو نشستن هوسم بود

    بالله، که بجز یاد تو، گرهیچ کسم هست
    حاشا،که بجز عشق تو، گر هیچ کسم بود

    سیمای مسیحاییِ اندوه تو، ای عشق
    درغربت این مهلکه فریادرسم بود

    لب بسته و پر سوخته از کوی تو رفتم
    رفتم، به خدا گر هوسم بود، بَسَم بود

    فریدون مشیری
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان