۰۹:۳۷ ۱۳۹۴/۹/۵
دو چشم شوخ و شهلا را، هویدا می کنی هر شب
دل شوریده ما را ، تو شیدا می کنی هر شب
هوس می بارد از چشمت ، پریشانی ز گیسویت
چرا یوسف صفت ما را ، زلیخا می کنی هر شب
تو شمع جمع می گردی ، شکارت هر چه پروانه
مر با چشم بارانی ، چه رسوا می کنی هر شب
الهی بشکند قلبت که مجنون میشوی اما
شکست تلخ لیلی را تماشا می کنی هر شب
نه می رانی مرا از خود ، نه می دانی مرا از خود
نمی خواهی مرا اما ، مدارا می کنی هر شب
به خلوت گفته ای با من وفادار تو می مانم
ولی این وعده خوش را تو حاشا می کنی هر شب
تو می گویی وفادارم و من می خوانم از چشمت
که یار تازه ای آخر ، تو پیدا می کنی هر شب