محسن 125 :
تا حالا شده تو تخیلاتت سیر کنی ؟
خیلی زیاد ....میدونی اگه بتونی از تخیل به تصور و از تصور به عمل ...پل بزنی موفق ترین آدم رو زمین هستی
حالا اینا که من نوشتم یعنی چی ؟؟...ببین قبل از دوخت یع لباس خوب خواص (چون مطلع ام دستی تو دوخت دوز داری ...مثال خیاطی میزنم )....توی ذهنت تخیل می کنیش ...بعد چون تخیل عموما غیر واقعی هست ..باید بیاری تو تصوراتت ...یعنی ...اجراییش کنی.... برش ودوخت و پرت کم پارچه و جا دکمه و عیره رو ...درست تصور کنی و در نهایت عملی کنیش
البته الان که فک میکنم ..شاید منظورت از تخیل ؟؟...هپروت و اکتشاف ماه و ستاره ها باشه :)...نه عزیزم ...من تخیلم در همون پارگراف بالا شکل میگیره
جالبه . اتفاقا من چون تخیلاتم خیلی خیلی قویه کاملا این مثالی که شما گفتی رو درک میکنم یادمه زمانی که کلاس خیاطی میرفتم بعد از اینکه استاد درس رو میداد من سوالاتی ازش میپرسیدم که باعث تعجبش میشد چون استادمون منو میشناخت و میدونست قبل از اینکه بیام کلاس حتی یه کوک هم نمیتونستم بزنم همیشه ازم میپرسید تو چطور وقتی هنوز این لباسو ندوختی این سوال برات پیش اومده و من همیشه بهش میگفتم چون در طولِ زمانی که شما داشتی درس میدادی من داشتم تو ذهنم این لباسو میدوختم و جالب اینجاست که من زمانی که تو ذهنم به مشکل برمیخوردم و سوال برام پیش میومد دیگران نمیفهمیدن منظور من از این سوال چیه و فقط وقتی که تو مرحله ی دوخت به اون قسمت میرسیدن متوجه سوالم میشدن .
هنوزم گاهی اوقات وقتی تو دوخت و دوز برای اعضای خانوادم تاخیر میکنم مادرم مسخره م میکنه و میگه نگفتم فلان لباسو تو ذهنت بدوزی گفتم در عمل بدوز بیار میخوام بپوشمش
نه منظورم دقیقا همینی بود که شما جواب دادی میخواستم بدونم آقایون هم با تخیلات سر و کار دارن یا فقط ما خانومها عاشق پل زدن بین تخیلات و واقعیتها هستیم .