بهشت کجاست ؟
یک فضای چند وجب در چند وجب میان بازوهای کسی که دوستش داری...
حسین پناهی
عاشقم...
عاشق آن "میم"
که می آید آخرِ عزیز...
و مرا می کند مالِ تـــــــو ...!
آمــدنم با خدا بود وعده بهار را داد
نــمیخواستم
نــفهمیدم
فــقط آمــدم !
رفــتنم اما با توست !
تــو بمانی می مــانم
حــتا اگر همه ی دنیا ســوزِ سردِ زمستان باشد و
از بــهار بی خبــــــــر . . .
براتــون پیــش اومده وقتــی پای تلفــن باید خــداحافــظی کنید
اما هنــوز دلتــون میخواد صداشــو بشــنوید یــهو میگــید راســتی؟!
میــــگه: جانــــم؟!
آروم میــگی: دوســت دارم...
آخ که ایــن چنــد ثانــیه آخــر چقــدر می چســبه...
می گــــم : خداحــافظ
که تـو،
چشم تـَــر کـنی که بـگــی: کـجـا؟
مَگـه دَست خُودتـه این اومَــدنو رَفتـَــنا ؟
بعدش سفت بغلم کُـنی بـگــــی:
که هیچ رفتَــنی تـُـو کار نیست اینـو توو مُخت فرو کُـن !
هَمیـن جـا ، بـه دلت اشاره کُنی ، جاتـه تا هَمیشـه!
آخــــر سَرش هم مُحکـم بگی: شـیر فـَهم شــد؟
که مَــن ، دل ضَعفـه بگیرم از این همـه عاشقانـه های مَردونـه و مُحـکَمت ..!
پشـت همـین واژه ها پنـهان مـی شوم تا تو پیـدایم کـنی...
دسـتم نمی رسـد به دیـوار تا بگویـم ســک ســک!
آن وقـت تکـیه بـدهم به تـو و بگـویم بالاخـره پیـدایم کـردی...!!
گـــناه ... نه !
چـــاره ای نـــبود …! طـــعم ســـیب مـــیداد ... لبـــانت ! طـــاق زدم ... بهـــشت را با آغـــوشت !
هر سن و سالی که داشته باشی
اگر کسی نباشد
مرده یا زنده
که با یادش،
چشمانت،
از شادی یا غم
پر اشک شود
هرگز زندگی نکرده ای...