شلام خاله ها.دیشب یه کم آب بینیم سلازیل شد ویه اوچولو سلمازد بهم منم نمیتونشتم شیل بخولم مماخم کیپ بود بلند شدم زدم زیل گلیه وداد وهوال وکالی کلدم بابایی 7شب با مامانی بلدنم داروخونه دچتلا نبودن خو وبلام دالو جلفتن وبهم دادن.منم بلاخودم خوابیدم تاصبح ولی دلم خنچ شد نزاشتم اونا بخوابن تا دفعه دیگه حواسشون به من باشه بیتلبیتا