بهزاد لابی :
مامان مانیا :
سرکارم هیچ خبر مدتیه همه چیز راکده... خیلی اتفاق خاصی نمیافته گرما همه رو بیحال کرده انگار
تو چخبر چکارا میکنی
خوش میگذره
منم خبر آنچنانی ندارم. میگذرونیم. یه همکاری داریم نمیدونم چرا روی کبد حساسه
الان چند هفته ست هر کی تا میاد هر چی بخوره میگه اینو نخور برای کبد بده، اونو بخور برای کبد خوبه و ... اصلا یه وضعی ها!
بعد مثلا میگم آخر هفته کجایی، میگه با رفقا میریم دربند قهوه خونه! میگم خوب قلیون که خیلی برای سلامتی مفید نیستا!
میگه مهم نیست حالا ریه خیلی. آدم با ریه ناسالمم میتونه زندگی کنه.
خلاصه ما داستان داریم، کلی میخندیم البته
من عاااشق گرفتن حال اینجور آدمای جوگیرم... ی سوتی بدن ولشون نکنم