خوابگاه ترم اولی ها دانشکده ما جدا بود...یه آپارتمان نوساز بود اما از این سوسک کوچولوها زیاد داشت...
یه ظهر هم اتاقی ها خسته و کوفته از دانشگاه برگشتیم خوابگاه، درست کردن ناهار اون روز به عهده یکی دیگه از هم اتاقی ها بود.. پلو سفید و تن ماهی درست کرده بود(خیلییی شاهانه و سلطنتی بوداااا!!!) ، همه غذا خوردیم اما خود آشپز اصلاً پلو نخورد!!
هرچی هم ازش میپرسیدیم خووو چرا خودت پلو نمیخوری ، سیر بودن و .... بهانه میکرد!!
خلاصه بعد ها که ترم بالایی شدیم و رفتیم یه خوابگاه دیگه، همون دوست آشپزمون اعتراف کرد که اون روز موقع درست کردن برنج و زمانی که برنج و آب توی قابلمه روی گاز بوده و ایشون هم در اتاق تشریف داشتن، تعداد بیشماری سوسک محترم طی یک عملیات انتحاری خودشون رو انداختن توی آب برنج!! این دوست ما هم وقتی اینا رو تو آب میبینه در کمال خونسردی آب رویی برنج رو فقط عوض میکنه و اون برنج سوسکی را به خورد ماهای بیچاره میده!!!