ای شیعیان امشب شام غریبان است جسم حسین عریان اندر بیابان است
شام غریبان است زینب پریشان است
در کربلا امشب نور دل حیدر با نوجوانانش افتاده اند بی سر
در خاک و خون غلطان عباس نام آور عریان به دشت کین جسم شهیدان است
شام غریبان است زینب پریشان است
اطفال شه امشب در دشت ویلانند آن بی کسان امشب چون مرغ بی بالند
بی خانمان امشب از جور کین نالند بر نیزه ها امشب رأس شهیدان است
شام غریبان است زینب پریشان است
امشب عزیز فاطمه بی بال و پر گشته از جور کین اطفال شه بین بی پدر گشته
اندر حریم شاه دین پرشور وشر گشته در خیمه گه سجاد دین چون بید لرزان است
شام غریبان است زینب پریشان است
امشب میان قتلگه آن به جدل کافر سازد جدا دست حسین از بهر انگشتر
سازد جدا دست حسین از ضربت خنجر زین بار غم ارض وسما گریان و نالان است
شام غریبان است زینب پریشان است