بهاره:ما تقریبا جزو بازیگران هم نسل به حساب میآییم، اینطور نیست؟
امین: بله هم نسل هستیم اما شما از من جلوترید. شما سال 70 با فیلم «افعی» وارد سینما شدی و من هم همان سال با فیلم «دو همسفر» کارم را آغاز کردم.
بهاره:پس من جلوتر نیستم (خنده).
امین: اما من اول فیلم شما را در سینما تماشا کردم و بعد وارد سینما شدم (خنده).
بهاره: بگذریم، اصلا چی شد که وارد دنیای بازیگری شدی؟
امین: دوران سربازی را در نیروی هوایی گذراندم و همانجا بود که وارد گروه تئاتر شدم. نمایش «لانه» به کارگردانی آقای ناصر فروغ در تالار سنگلج اجرا شد و بعد از آن هم یک تئاتر کودک به کارگردانی خانم ثریا قاسمی در بولینگ عبدو اجرا رفتیم. خانم قاسمی وقتی کار من را دیدند، بنده را برای بازی در فیلم آقای اصغر هاشمی معرفی کردند و در نهایت با بازی در نقش پسر خانم هما روستا در فیلم «دو همسفر» وارد سینما شدم.
بهاره:حضور در گروه تئاتر در دوران خدمت یک اتفاق بود؟
امین: قبل از سربازی به جز کارهایی که در مدرسه انجام میدادیم فعالیت حرفهای در عرصه هنر نداشتم. در سربازی هم به صورت اتفاقی به سمت بازیگری کشیده شدم.
بهاره: جالبه، فکر میکنم خیلیها نمیدانستند که امین حیایی کارش را با تئاتر آغاز کرده! در تمام این سالها دلت برای تئاتر تنگ نشده بود؟
امین: من دو کار صحنهای داشتم و بلافاصله بعد از آن وارد سینما شدم. کار تصویر آنقدر مرا درگیر کرد که بیش از 20 سال فقط در سینما و تلویزیون فعالیت داشتم اما فکر میکنم برای یک بازیگر حس و انرژی که اجرای روی صحنه و تقابل با تماشاگر به او منتقل میکند، دلپذیرتر است.
بهاره: من زمانی که 10 ساله بودم،بعد از تماشای فیلم «نازنین» با خودم گفتم میخواهم یک روز به شهرت برسم و وارد سینما شوم. این اتفاق برای تو در چه سنی افتاد؟
امین: راستش زمانی که کارم را در تئاتر آغاز کردم اصلا به این موضوع فکر نمیکردم که روزی وارد سینما خواهم شد. سعی میکردم از لحظاتی که در آن قرار داشتم لذت ببرم و به روزهای آینده فکر نکنم. کلا مدل زندگیام در آن روزها به این صورت بود که زیاد اهل آینده نگری نبودم و از لحظاتی که زندگی برایم به وجود میآورد لذت میبردم و بیشتر مشغول آزمون و خطا بودم. خودم را رها کرده بودم و هر مسیری که پیش میآمد وارد آن میشدم. مثلا وقتی در کنکور قبول شدم، به دانشگاه رفتم و دو سال در رشته کامپیوتر (سخت افزار) دانشگاه آزاد (تهران- مرکز) ادامه تحصیل دادم اما وقتی دیدم چیزی که به آن علاقه دارم را در این رشته پیدا نمیکنم، انصراف دادم. در همان ایام بازیگری را هم پیگیری میکردم و وقتی حس کردم دنیای سینما برایم جذابتر است، در سینما ماندگار شدم.
بهاره: این یعنی آدمی نبودی که شهرت خوشحالت کند؟
امین: شهرت چیزی بود که کم کم به آن رسیدم و کم کم هم برایم جذابیت پیدا کرد. من نه میدانستم زندگی آدمهای مشهور چه قواعدی دارد و نه خودم را جای شخص معروفی گذاشته بودم که بخواهم دنیا و مشکلات او را درک کنم. وقتی کم کم به شهرت رسیدم به تدریج با زوایای مختلف آن هم آشنا شدم. فکر میکنم شهرت با تمام مزایا و مشکلاتی که دارد، مسئولیت انسان را به مراتب سنگینتر میکند.
بهاره: همه ما در رویاهای کودکی خودمان یک شغل خاص را به عنوان حرفه اصلیمان انتخاب میکنیم. مثلا من وقتی سن و سال کمی داشتم میخواستم مهماندار شوم، تو دوست داشتی چه کاره شوی؟
امین: من دوست داشتم خلبان شوم.
بهاره: پس باز با هم همکار میشدیم (خنده). حس میکنم نسبت به گذشته با برنامه ریزی بهتری کار میکنی، قبول داری؟
امین: وقتی از 40 سالگی عبور میکنید ناخودآگاه این اتفاقات میافتد و حسهای مردانگی به سراغ انسان میآید و در برخورد با پیرامون خود با تواضع بیشتری رفتار میکنید...
بهاره: البته برای برخی از آقایان برعکس است (خنده).
امین: خدا را شکر من اینطور نیستم (خنده).
بهاره: یعنی ما با یک امین حیایی بالغتر در عرصه بازیگری مواجه هستیم؟
امین: خب سالها بود که همه کارهایم را خودم انجام میدادم و کسی نبود در زمینه بستن قراردادها و... به من کمک کند.اما از زمانی که دوست عزیزم آقای روزبه معینی در کنارم قرار گرفت و به من کمک کرد، فرصت بیشتری دارم تا به کار اصلی خودم توجه کنم و تمرکز بیشتری روی حرفه اصلیام یعنی بازیگری دارم.
بهاره: اگر آقای معینی بخواهد وارد بازیگری شود چه واکنشی نشان خواهی داد؟
امین: روزبه قبلا هم بازیگری را تجربه کرده و اگر موقعیتی پیش بیاید که بتواند در این عرصه پیشرفت کند، قطعا خوشحال خواهم شد.
بهاره: امین حیایی جزو هنرمندانی است که از پیشرفت هنرمندان دیگر خوشحال میشود. طی این سالها هم صرفا به چشم سینما و قصه به انتخابهایش نگاه کرده است. در سریال اخیری که کار کردی، به نظر میرسد تکنیک و حس را به خوبی تلفیق کردهای و فکر میکنم اندازههایی که برای نقش در نظر گرفتی، درست و کامل است. در مورد نقشی که در سریال «خوب،بد،زشت» داشتی برایمان بگو.
امین: برای بازی در این نقش از تجربههای قبلی که در عرصه طنز داشتم استفاده کردم و سعی کردم تا جایی که ممکن است تلفیقی از طنزهای درونی و همچنین طنزهایی که در موقعیت اتفاق میافتد را به نمایش بگذارم. در حالت طبیعی وقتی داریم کار میکنیم، خیلی از اتفاقات به صورت بداهه پیش میآید و جملاتی گفته میشود که بار طنز زیادی دارد و از قبل هم برای استفاده از آنها برنامه ریزی نشده! در این کار هم با حضور کارگردان خوبی مثل منوچهر هادی که شناخت خوبی از طنز داشت کار را آغاز کردیم و جلو رفتیم. آقای هادی جزو معدود کارگردانانی است که حواسش به جزئیات کار بازیگرانش است و تعامل خوبی هم با آنها برقرار میکند.
اینکه حواس کارگردان به جزئیات کار بازیگرانش است، بازیگری مثل شما را که بداهه جزئی از بازیتان است، محدود نکرد؟
امین: نه، همانطور که گفتم منوچهر هادی، تعامل بسیار خوبی با بازیگران داشت و گاهی خودش ایدههایی که از طرف ما مطرح میشد را کامل میکرد و از آن استفاده میکردیم. همه چیز در «خوب،بد،زشت» تلفیقی بود از فکر و اندیشه همه گروه! گروه سازنده این سریال آنقدر با یکدیگر دوست و همراه بودند که کسی از پیشنهاد دیگری ناراحت نمیشد.
بهاره: امین حیایی با اینکه چند سال در تلویزیون نبود و مدتی بود که از کار کمدی فاصله گرفته بود اما در «خوب، بد، زشت» به خوبی اندازهها را رعایت کرد! این در حالی است که خیلی از هنرمندانِ ما وقتی بعد از چند سال دوری از تلویزیون و کمدی دوباره جلوی دوربین قرار میگیرند، آنقدر زیاده روی میکنند که مخاطب را پس میزنند. فکر میکنم یکی از دلایل موفقیت «خوب،بد،زشت» این است که اندازه طنز توسط قهرمان اصلی داستان رعایت شده و طنز به سمت لودگی کشیده نشده است. یک بخشی از این ماجرا به آقای هادی بازمیگردد که به بازیگرانش اهمیت زیادی میدهد و گاهی حاضر است کارگردانی خودش دیده نشود تا بازی بازیگرش به چشم بیاید! اما از هنر امین هم نباید به راحتی عبور کرد که اندازه کمدی را در این کار به خوبی رعایت کرد.
امین: ممنون، لطف دارید.
بهاره: از حضور نیلوفر (خوش خلق) در این کار برایمان بگو.
امین: تقریبا به نیمههای کار رسیده بودیم اما هنوز بازیگر نقش «مرجان» انتخاب نشده بود. یک روز آقای هادی از من پرسید به نظرت نیلوفر این نقش را قبول میکند؟ من هم در پاسخ گفتم نمیدانم، فیلمنامه را بفرستید، اگر نقش را دوست داشته باشد میآید! در نهایت فیلمنامه برای نیلوفر فرستاده شد و او همنقش را دوست داشت و قبول کرد که این نقش را بازی کند. فکر میکنم در نهایت هم در نقش جا افتاد.
بهاره:فکر میکنم بعد از سالها دوباره روبه روی هم قرار گرفتید.
امین: بله، آخرین پروژهای که روبه روی هم بازی داشتیم فیلم «دایره زنگی» بود که نقش زن و شوهر را بازی میکردیم. اما در «خوب،بد،زشت» در موقعیتی عاشقانه قرار داشتیم.
بهاره: وقتی بعد از سالها زندگی با نیلوفر دوباره در این سریال در موقعیتی عاشقانه قرار گرفتی و قرار بود رابطهای نو را آغاز کنید چه حسی داشتی؟
امین: من وقتی جلوی دوربین قرار میگیرم تمام روابط پشت دوربین را فراموش میکنم و بازیگر روبهرو را به عنوان همکار میبینم تا بتوانیم حس صحنه را به خوبی به مخاطب منتقل کنیم. این موضوع تا زمانی که کارگردان کات بدهد ادامه دارد (خنده).
آشنایی بهادر و مرجان ارتباطی به آشنایی خودتان با خانم خوش خلق دارد؟
امین: نه، مدل آشنایی ما به این صورت نبود و از طرف دیگر وقتی با نیلوفر آشنا شدم، شخصیتی شبیه به بهادر هم نداشتم و آزارم به مورچه هم نمیرسید (خنده).
بهاره: اینقدر شخصیت امین از نقشی که در «خوب،بد،زشت» بازی کرده دور است که یک روز که دخترم پریا با من سر صحنه آمده بود، آقای حیایی را نشناخت. آن روز صحنه ای را ضبط میکردیم که امین با موهای فر و لباسهایی که در سریال دیدید، مشغول داد و فریاد بود. همان موقع پریا را صدا کردم و گفتم بیا آقای حیایی را ببین! وقتی پریا با گریم امین مواجه شد به من گفت واقعا بی ادبی! چرا این مرد را با این سر و شکل به جای آقای حیایی به من معرفی کردی؟! هرچقدر گفتم که او خود امین حیایی است باور نکرد. میگفت امکان ندارد چون این آقا همین الان در کوچه داشت دعوا میکرد (خنده).
امین: آره، واقعا ناراحت شده بود و میگفت این آقا کیست که به جای امین حیایی به من نشان میدهی! تو با این کارت داری امین حیایی را ضایع میکنی (خنده).
بهاره: سؤالی که برایم پیش آمده این است که آیا آدمی شبیه به «بهادر» را در زندگی دیده بودی که بخواهی از آن الگوبرداری کنی؟
امین: اینطور نیست که بگویم شخصی را درست شبیه به بهادر دیده بودم و از آن الگو برداری کردم. فکر میکنم کسی نمیتواند کسی را با تمام ویژگیهایی که بهادر دارد پیدا کند (خنده)، اما کولاژی از چند شخصیت مختلف در ذهنم بود و با استفاده از آن بهادر را ساختم.
ایدهآل: نوع راه رفتن بهادر چیزی بود که از ابتدا در ذهن کارگردان وجود داشت یا ابتکار خودتان بود؟
امین: سر صحنه به طرز راه رفتن این شخصیت رسیدم. دوست داشتم طوری راه بروم که شبیه راه رفتنم در «اخراجیها»، «کما»، «مهمان»، «ساخت ایران» و... نباشد. در نهایت و بعد از اتودهای مختلفی که زدم به این نوع راه رفتن رسیدم که البته بخشی از آن را از نوع راه رفتن شخصیت منفی بتمن الهام گرفتم.
بهاره: میدانم که خواهرت از دنیا رفته، از اینکه در «خوب، بد، زشت» سه خواهر داشتی، چه حسی داشتی؟
امین: حس جالبی بود. واقعا حس میکردم در کنار خانواده خودم هستم. نسبت به آقای محب اهری عزیز واقعا حس پدر و فرزندی داشتم و ایشان را پدر خودم میدیدم. شما (بهنوش بختیاری، سوسن پرور و بهاره رهنما) هم واقعا جای خواهرم بودید و مثل خواهرم دوستتان داشتم. وقتی نقش بهادر را بازی میکردم حس میکردم شما خواهران واقعیام هستید. رابطه دایی (محمد کاسبی) با بهادر دقیقا مانند رابطه استاد و شاگردی بود که این رابطه هم کاملا بین ما برقرار شد. فکر میکنم اتفاقات خوبی که برای سریال افتاد به دلیل روابط خوبی بود که بین بچههای گروه شکل گرفت. از همان روزهای اول همه یکدیگر را به خوبی پیدا کردیم و با هم هماهنگ شدیم که این موضوع روی خروجی کار تاثیر زیادی داشت.
بهاره: فکر میکنی بازی در سریالهای تلویزیونی چقدر روی روند حرفهای که داری تاثیرگذار است؟
امین: به دلیل برد زیاد و مخاطب وسیعتری که تلویزیون دارد، به عنوان بازیگر با حضور در تلویزیون بار دیگر این موضوع را به اثبات میرسانی که من هنوز هم میتوانم تکراری نباشم و جذابیتهای خاص خودم را دارم و میتوانم مخاطب را جذب کنم. این از امتیازاتی است که بازیگر میتواند با بازی در سریال از خودش به نمایش بگذارد. از طرف دیگر حضور در تلویزیون میتواند روی گیشه سینمای بازیگر تاثیرگذار باشد و بتواند به رونق سینما کمک کند. فکر میکنم اگر بستر خوب و مناسبی فراهم باشد دیگر فرقی ندارد که در سینما کار میکنی یا تئاتر یا تلویزیون! کار خوب و حرفهای مخاطب خودش را پیدا میکند و بدون شک بازتاب خوبی هم برای بازیگر در پی خواهد داشت.
با این تفاسیر چه اتفاقی میافتد که گاهی بازیگران سینما از حضور در سریالهای تلویزیونی واهمه دارند؟
امین: فکر میکنم این ایده برای گذشته است. در سینمای قبل از انقلاب اتفاقاتی میافتاد که خیلیها فکر میکنند این اتفاقات امروز هم مصداق دارد، در صورتی که اینطور نیست. در آن دوره شاید اگر بازیگران در تلویزیون دیده نمیشدند، مخاطب برای دیدن آنها بلیت میخرید و به سینما میآمد اما الان مخاطب با کمک شبکههای اجتماعی، گوشیهای هوشمند و... هر وقت اراده کند بازیگر مورد علاقهاش را میبیند! پس الان دیگر شرایط فرق کرده و ما باید بیشتر در کنار مردم باشیم و ارتباط بهتری با آنها برقرار کنیم. فکر میکنم الان هرقدر مردم بیشتر ما را ببینند، بیشتر به دیدن فیلمهایمان تشویق میشوند.
این با مردم بودنی که میگویید به بازی در سریال خلاصه میشود یا برنامهریزیای برای ارتباط با مردم دارید؟
امین: من همیشه خودم را موظف میدانم که پاسخگوی مخاطبانم باشم و تلاشم بر این است که با انرژی و درست پاسخ مردم را بدهم. گاهی پیش آمده که خسته بودهام اما بازهم سعی کردم برخورد مناسبی داشته باشم تا خاطره خوبی از من در ذهن مخاطب باقی بماند. حتی یک بار در بیمارستان و زیر سرم عکسم را گرفتم، امضایم را دادم و لبخندم را هم زدم! البته من وظیفهام را انجام دادم و از این بابت منتی بر سر مردم ندارم چون همین مردم هستند که آثار ما را میبینند و در موردشان نظر میدهند.
بهاره: سالهای زیادی وقتم را جلوی دوربین گذراندهام و خستهام. لحظاتی که در سفر هستم یا وقتم را با فرزندم میگذرانم ساعتهای شخصی من است و فقط چون سفیر کودکان هستم، با کودکان عکس میگیرم. اما امین خیلی خوشاخلاق است و ارتباط بسیار خوبی با مردم برقرار میکند. با توجه به شناخت بیشتری که طی تولید «خوب، بد، زشت» از امین پیدا کردم فکر میکنم او کارش را صرفا برای کارش انجام میدهد و همیشه بدون حاشیه به مسیر کاریاش ادامه داده و میدهد. اگر انتخابهای جنجالساز و جریانسازی هم داشته، آن انتخاب در رابطه با سینما بوده، مثلا دوست داشته سینمای اکشن را تجربه کند. حسن دیگری که در امین وجود دارد این است که کاملا خودش را در خدمت کار قرار میدهد و به همین دلیل هم انرژی خوبش به گروه منتقل میشود. اینکه همیشه خودش است هم قابلتقدیر است. امین همیشه خودش است و از گذشتهاش فرار نمیکند و کارنامه کاریاش را بدون دستکاری به مردم نشان میدهد. حتی اگر گاهی نمرات این کارنامه قابل قبول نباشد...
امین: شما لطف داری.
شما بعد از مدتها با یک کار طنز به تلویزیون بازگشتید. با توجه به پخش سریال پرمخاطبی مثل «پایتخت» نترسیدید که «خوب، بد، زشت» تحتتاثیر این سریال قرار بگیرد و کارتان آنطور که باید و شاید دیده نشود؟
امین: به قول بهادر، مرد که نباس بترسه (خنده). همه بچهها زحمت میکشند و امیدوارم کار همه با نتیجه خوبی همراه باشد و همه ما بتوانیم جوابگوی مخاطبین خود باشیم. ما هم تلاشمان را کردیم که مخاطب خودمان را پیدا کنیم و مردم از خروجی کار راضی باشند. همه بچههای گروه با انرژی زیادی تلاش کردند که این کار به بهترین شکل به پایان برسد. کارگردان و تهیهکنندهای که در این کار در کنار ما بودند هم در جهت بهتر شدن کار تلاش بسیار زیادی انجام دادند. خیلیها فکر میکنند تهیهکننده خوب تهیهکنندهای است که خوشحساب باشد اما این تمام ماجرا نیست بلکه اگر گروه از طرف تهیهکننده احترام ببیند، با تمام وجود کار خواهد کرد تا از این طریق پاسخ احترام تهیهکننده را بدهد. شاید خوشحسابی هم بخشی از همان احترامی است که تهیهکننده برای گروه قائل میشود. زحماتی که آقای سبط احمدی (تهیهکننده) کشیدند واقعا قابل ستایش است. همه این عوامل دست به دست هم داد تا درنهایت «خوب، بد، زشت» مورد لطف مردم قرار گرفت.
بهاره: به نظرم ایمان و باور یک گروه اهمیت بسیار زیادی دارد. واقعیت این است که وقتی میخواستیم کار را شروع کنیم، به این فکر نمیکردیم که قرار است بهتر از کسی باشیم، فقط با این باور و ایمان کار را کلید زدیم که قرار است کارمان نتیجه بسیار خوبی داشته باشد و مردم قبولمان کنند. به همین دلیل برای کوچکترین مسائل، با هم همفکری میکردیم.
امین: همه این مسائل سر صحنه اتفاق میافتاد. قبل از اینکه کار کلید بخورد ما یکی، دو جلسه روخوانی داشتیم اما بعد از آن فیلمنامه تغییر کرد و بعد از اینکه نظرات ما در مورد نقشها گرفته شد، فیلمنامه توسط بابک کایدان بازنویسی شد. زمان اجرا هم در لحظه و سر صحنه با هم تعامل میکردیم و درنهایت بهترین حالت را جلوی دوربین اجرا میکردیم. همه اینها فقط با یک گروه حرفهای میسر بود که خوشبختانه این گروه حرفهای در «خوب، بد، زشت» دور هم جمع شده بودند.
بهاره: تقریبا ما برای هر سکانس یک جلسه تحلیل و صحبت داشتیم و بعد از همفکری که باهم داشتیم آن سکانس را ضبط میکردیم.
فکر میکنم تا روز پنجم فروردین جلوی دوربین بودید. کار کردن در تعطیلات نوروز سخت نبود؟
بهاره: قرارداد من تا 23 اسفند بود و به دوستان گفته بودم که به هیچ عنوان دوست ندارم در ایام عید کار کنم. اما انرژی گروه به قدری خوب و مثبت بود که هرقدر کار طول میکشید خوشحالتر میشدیم.
بهاره: چی شد که بعد از سالها دوباره به سمت تئاتر آمدی و نمایش «قحطی نور» را روی صحنه بردید؟
امین: این نمایش یک کار ترکیبی بود که موسیقی زنده، نمایش کلیپ، نمایش فرم و خوانندگی در آن گنجانده شده بود.
طرح این نمایش یک فلسفه 15 ساله بود که در ذهن من شکل گرفته بود و به رابطه انسان و شیطان و خداوند میپرداخت. شروع این کار در تاریخ 22 خرداد سال 91 به اتفاق روزبه معینی (مدیر اجرایی) و یکی از دوستان قدیمیام، امیر آسانی که در تئاتر فعالیت دارد، کلید خورد.
فکر میکنم مشکلاتی هم برای اجرای این نمایش برایتان به وجود آمد، اینطور نیست؟
امین: فکر میکردم این کار از سوی وزارت ارشاد حمایت میشود. چون این نمایش کار خاصی بود که تا به حال اجرا نشده بود و هزینه زیادی هم در پی داشت. هزینهای که برای اجرای این نمایش تخمین زده میشد حدود یک میلیارد و 200 میلیون تومان بود که درنهایت توانستیم این کار را با اعتبار و دوستیهایم با مبلغ 850 میلیون تومان روی صحنه ببریم که همه این هزینه به صورت شخصی پرداخت شد و حمایتی هم از ما صورت نگرفت. به هرحال قسمت این بود که من این کار را به تنهایی روی صحنه ببرم و مشکلات آن را هم تحمل کنم.
همین که کار اجرا شد جای شکرش باقی است و خوشحالم که کار بالاخره دیده شد. ما کارمان را با تبلیغات محدودی آغاز کردیم و در شرایطی که قول 40 بیلبورد در تهران به ما داده شده بود، متاسفانه این اتفاق نیفتاد و تا سه شب قبل از اجرا ما مجوز هیچ تبلیغی در شهر نداشتیم.
هزینههای کار برگشت؟
امین: نه تنها هزینهها برنگشت بلکه ما متحمل ضرر زیادی هم شدیم. این نمایش بیش از 70 میلیون تومان فروش داشت که بخش زیادی از این مبلغ صرف هزینه سالن و دکور شد.
با این تفاسیر از حضور در تئاتر دلسرد نشدهاید؟
امین: نه، داریم تلاش میکنیم اجراهای خارج از کشور این نمایش را برگزار کنیم که مجوزهای مربوط به آن هم صادر شده است.
قبل از آن هم انشاءا... یک بار دیگر در تهران نمایش «قحطی نور» را در تالار وحدت روی صحنه خواهیم برد.
این نمایش موزیکال را میتوان نوعی پیگیری دغدغهای بهنام خوانندگی از سوی امین حیایی دانست؟
امین: خوانندگی هیچوقت برایم دغدغه نبوده و همیشه برایم پیش آمده است. این موضوع از فیلم «بوی بهشت» آغاز شد که در آن نقش یک خواننده را بازی میکردم که مجبور شدم به خاطرش آلبوم منتشر کنم. بعد از آن دوستانم در گروه کویر گفتند بیا به همراه هم یک آلبوم جدید منتشر کنیم که این موضوع به انتشار آلبوم «باران» ختم شد. البته این آلبوم به دلیل مشکلاتی که از طرف تهیهکننده وجود داشت از بازار جمع و جلوی پخش آن گرفته شد. بعد از آن هم خوانندگی را پیگیری نکردم تا اینکه به نمایش «قحطی نور» رسیدیم که این کار هم صرفا موسیقی نبود و همانطور که گفتم تلفیقی بود از مسائل مختلف.
این یعنی خواننده شدن برای شما هدف نیست؟
امین: حس میکنم فعلا میتوانم در حوزه بازیگری به فعالیتم ادامه دهم. البته شاید خوانندگی هم در مسیر حرفهایام قرار بگیرد. فعلا به دنبال دیده شدن نمایش «قحطی نور» و رسیدن پیام کلی آن یعنی صلح و دوستی به گوش مردم هستم و به دنبال دیده شدن بیشتر خودم نیستم.
بهاره: به بازی در نمایشهای دیگر که قصه در آن پررنگتر است فکر نمیکنی؟
امین: «قحطی نور» آنقدر برایم جذاب است که دوست دارم تا آنجایی که میتوانم آن را پیش ببرم. اگر توانستم آن را جلو ببرم که هیچ اما اگر دیدم نمیخواهند این اتفاق بیفتد، به تئاترهای دیگر فکر خواهم کرد.
بهاره: پیشنهاد میکنم اگر تئاتر خوبی پیشنهاد شد، حتما یک بار آن را تجربه کنی. حیف است بازیگر خوبی مثل امین حیایی را روی صحنه تئاتر نبینیم.
امین: حتما.
بهاره: شب عید امسال تو را با یک پسر خوشتیپ در تلویزیون دیدیم، این درحالی بود که خیلی از مخاطبان نمیدانستند امین حیایی پدر است. از حس پدر بودن برایمان بگو.
امین: پدر بودن یعنی امید به زندگی و امیدواری به آینده! پدر بودن برای من حکم یک انرژی مجدد را دارد که باعث میشود برای ساختن آینده فرزندم بیشتر تلاش کنم.
بهاره: دیسیپلین و برنامهریزی بیشتری که این روزها در تو دیده میشود هم به دلیل همین حس پدر بودن است؟
امین: صددرصد به خاطر اطرافیانم بهخصوص همسر، فرزند و خانواده عزیزم است. همه تلاشم را میکنم که خودم را به خاطر آنها حفظ کنم.
بهاره: پسرت چقدر کارهایت را پیگیری میکند؟
امین: دارا خیلی کارهایم را دوست دارد و آنها را پیگیری میکند. سریال «خوب، بد، زشت» را هم همراه هم تماشا میکردیم. البته دارا زیاد به بازیگر شدن علاقهای ندارد و بیشتر به کامپیوتر و ورزش میپردازد.
بهاره: شک ندارم که به وجود پدری مثل تو در کنار خودش افتخار میکند. خوشحالم که انرژی دارا هم به انرژی نیلوفر اضافه شده و باعث درخشش بیش از پیش هنرمند محبوب ما خواهد شد.