عزیزم چاره ای نداری جز اینکه خودتو بزنی ب اون راه و کاری نداشته باشی که کی چی میگه . من الان وقتی ناخنهای پسرم رو میبینم واقعا از خودم متنفر میشم که یعنی حرف و حدیث انقدر ارزشش رو داشت یا نه؟؟؟ جالبه که مشکله من با خاله ی مشترکه خودم و شوهرم بود و مثل دیوونه ها تو زندگیمون دخالت میکرد و شوهرم هیچی بهش نمیگفت و از اونجا که منم ب هیچ عنوان زیربار حرف و زور نمیرم به شدت باهاش جنگیدم و شوهرم مثل ماست نگاه میکرد و همین باعث شد ک هنوزم ک هنوزه همسرم رو نبخشم چون اگه یکم هوامو داشت موضوع انقدر پیچیده نمیشد و انقدر اعصابم بهم نمیریخت که بچه م از ۹ ماهگی ناخن بجوه