خانه
عضویت
ورود
صفحه اصلی
تبادل نظر
تالار اصلی
مدیریت تالار
قوانین و مقررات تالارهای گفتگو
نقطه نظرها، پيشنهادات و سوالات
راهنمای تالار
تبادل نظر آزاد
عمومی
گــــــــــوناگون
جشن، مهمانی ها و ملزومات
فروشگاه
محله گردی در تهران
مناسبت ها
وبلاگ
تعطیلات گردی و وقت گذرانی
زیبایی و سلامت
پوست و مو
زیبایی
آرایش
پزشکی
تغذیه
تناسب اندام
سبک زندگی
سبک زندگی
تناسب و زیبایی
مد و لباس
خانه و دکوراسیون
موفقیت و شادکامی
آشپزی و شیرینی پزی
انواع غذا
دسر و نوشیدنی
همه چیز در مورد عروسی و نامزدی
عمل زیبایی
زیبایی روح
برندها
خانواده
ازدواج
همسرداری
بارداری و زایمان
فرزندان
روانشناسی
زناشویی
ورزش
اخبار ورزش بانوان
چهره ها و قهرمانان ورزش بانوان
رشته های ورزشی
باشگاه های ورزشی
فدراسیونها، هیات ها و انجمنها
ورزش های محلی
ورزش کودکان و نوجوانان
سایر
فرهنگ و هنر
نمایشگاه و گالری
سینما ، تئاتر و تلویزیون
هنر
موسیقی
کتاب و مجله
سرگرمی
عکس روز
فال و شخصیت شناسی
اخبار روزانه
بازی
تکنولوژی های روز
مقالات
گروه مقالات
سلامت
پوست و مو
زیبایی
آرایش
اخبار پزشکی
ورزش
تغذیه
تناسب اندام
جراحیهای زیبایی
خانواده
ازدواج
همسرداری
بارداری و زایمان
فرزندان
روانشناسی
زناشویی
سرگرمی
فال روزانه و هفتگی
عمومی
سفر و گردشگری
تکنولوژی های روز
سبک زندگی
تناسب و زیبایی
مد و لباس
خانه و دکوراسیون
موفقیت و شادکامی
آشپزی و شیرینی پزی
نوشیدنی
عروس
فرهنگ و هنر
سینما، تئاتر و تلویزیون
هنر
موسیقی
برندهای زیبا
تماس با ما
تالار گفتگو
مقالات
کاربر
ثبت نام
مرا به خاطر بسپار
کلمه عبورم را فراموش کرده ام!
زیباکده
سرگرمی
بازی
1.08M
من شما را به چالش دعوت میکنم!
جدیدترین مطالب این تاپیک (کلیک کنید)
۱۰:۲۵ ۱۳۹۵/۴/۲۷
mona mona
پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆
|
48381
|
46689 پست
نوشان :
سلام به همه دوستان
من یه خاطره شرمساری دارم
من کوچیک بودم دبستانی بودم فک کنم دوم یا سوم اون موقع ها نمیدونم یادتونه یا نه یه چیزایی بود به نام دامن شلواری که منم اون روز کذایی پام بود. عمه من تازه عمل کرده بود از بیمارستان قرار شد بیارنش خونه ما یادم نیست چی رو عمل کرده بود ولی هرچی بود تو شکمش بود مامان من هم یه رختخواب انداخت گوشه دیوار و عمه بیچاره منو که به سختی راه میرفت با هزار زور و زحمت زیر بغلشو گرفتن آوردن خوابودنش تو رختخواب . منم وایساده بودم طی یک لحظه سرنوشت ساز ( صحنه رو تصور بفرمایید لطفا) تصمیم گرفتم برم اون سمت رختخواب عمه ام بشینم( اون سمت رختخواب نزدیک دیوار اندازه منه 8 ساله یه جای جزغله بود) من پای راستمو بلند کردم که از روی رختخواب بزارم اون ور که شست پام گیر کرد به لبه دامن شلواریم و من تعادلمو از دست دادم و عمود به عمه افتادم روش دقیقا تو همون ناحیه عمل شده... عمه ام از درد جیغی زداااا.....و من از اون لحظه به بعد هیچ خاطره ای ندارم تا یه ماه بعدش.....
الهي عزيزم
لینک مستقیم
گزارش تخلف
3 کاربر از این پست مفید تشکر کرده اند (نمایش سپاس ها)
برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت
ثبت نام
کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛
(Log In)
کنید.
موضوع قبل
زیربخش
بازی
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
×
ویرایش پست پیشرفته
تبلیغات