۱۰:۱۶ ۱۳۹۶/۳/۳
نوشاندو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
من نشسه بودم تو اتاق که فرک اومد تو داشتم سعی میکردم یه کتیبه رو ترجمه کنم سرم تو کامپیوتر بود اومد و جریان و بهم گفت بهش گفتم به جون فرک اگه بزارم این ظرف بیوفته دست نابلدش اینها اگه ریگی تو کفششون نبود نمیومدن اینجا میرفتن میراث فرهنگی الان اگه قدمت ظرف و بفهمن میخوان پولشو بالا بکشن
فرک گفت: اومدن اول بفهمن قدمت داره اصلا یا نه
آروم فرک و کشیدم اونوذر و از در دورش کردم و گفتم: گفتی طرف اسم منو آورده؟
- آره
- کاریت نباشه
رفتم تو سالن آزمایشگاه هیشکی نبود!!!!
سریع زنگ زدیم نگهبانی
متالیک گوشی رو برداشت: گفتم تو اونجا چی کار میکنی آقای اصغری نیست؟ گفتش انقد این تلفن زنگ خورد خل شدم گفتم بیام جواب بدم . نمیدونم فک کنم رفته دستشویی
- ببین سه نفر یه پسر مو بور و دو تا دختر اگه اومدن نزار برن بیرون
متالیک گفت: رفتن که. سوار جووک خوشرنگشون شدن رفتن
- جووک؟ چه رنگی بود؟
- زرد
گوشی رو قطع کردم و سریع زنگ زدم به آرنینا. آرنینا پلیس بود ولی نه از اون پلیس درستکارا که آخر فیلم شهید میشن. هماهنگ بود. بهش گفتم یه ججوک زرد رنگ و تو حوالی کریمخان پیدا کنه البته ممکنه خیلی سریع از محدوده خارج بشن ولی پیدا کردنشون سخت نبود کریمخان تو طرحه و اطراف محدوده پر دوربینه
میخواستم هر طور شده اون ظرفو از چنگشون در بیارم