با دوستم رفته بودیم لاهیجان خونه یکی از هم دانشگاهیای قدیممون بعد مامانش برامون کله پاچه بار گذاشته بود تو کله پاچه اش نمیدونم روده بود چی بود کلی ریخته بود اصلا شکل و مزه کله پاچه هایی که قبلا خورده بودیم نبود
هیچی دیگه اقا و خانومی که شما باشین دوستم تا اخر خورد من نصفه خوردم نتونستم بخورم
دوستم تلفنش زنگ خورد رفت اتاق و بعد سفره رو داشتم جمع میکردم مامانش گفت : چرا نخوردی پس دوست نداشتی بدمزه شده بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟(به خودم گفتم الان اگه بگم دوس نداشتم زشته بیچاره این همه زحمت کشیده بود از ملیحه (دوستم)مایع میذارم اخرسر ازش حلالیت میطلبم دیگه )
گفتم نبابا خیلی خوب شده بود من تا اخر خوردم دوستم مثل اینکه نخورده انگار خوشش نیمده خیلی بد مزاجه این دوستم ولی دستت درد نکنه منکه تا اخر خوردم خیلی خوشمزه شده بود
بعد مامانش گفت نوش جونت حالا که خوشت اومده یذره مونده فردا صبم برات بار میذارم بیشتر بخوری!!!!!!!!!!!!!!!!!
هیچی دیگه محو افق شدم
این داستان : عاقبت دروغگووووو