حتماً حتماً حتماً این کتاب رو بخونید :
ربـــه کا - دافنه دو موریه کتاب با این جمله شروع می شود که یکی از آغازهای مشهور تاریخ ادبیات است:
"دیشب در عالم رویا دیدم که بار دیگر در ماندلی پا گذاشتم" و توسط زن جوانی
روایت میشود که تا پایان داستان نام اورا نمیفهمیم و صرفا به نام خانم
دووینتر شناخته میشود. داستان در باب زن جوان خدمتکاری است که با مردی
ثروتمند آشنا میشود و مرد جوان به اوپیشنهاد ازدواج میکند. دختر جوان پس
از مدتی زندگی پی میبرد مرد جوان، همسر زیبای خود را در یک حادثه از دست
داده و سیر داستان پرده از این راز بر میدارد که زن جذاب و متوفی مرد
جوان، زنی فاسد و هوس باز بوده و شبی که او منتظر معشوقه اش بوده، ناگهان
با شوهرش روبرو میشود و پس از دادن خبر دروغین آبستن بودنش به دست او کشته
میشود و شوهرش آقای ماکسیمیلیان دووینتر جسدش را به همراه قایق شخصی اش در
دریا غرق میکند. پس از یک سال با پیدا شدن جسد ربه کا ماکسیم دوویمنتر پای
میز محاکمه کشیده میشود . به آتش کشیده شدن قصر مرد ثروتمند و افشای راز
همسر جذاب و زیبایش نشانی از حقایق و نیمه پنهان وجود آدمها است که با
ظاهری آراسته و با شکوه پوشانده شدهاست. در حالی که در داخل این ظاهر براق
و خیره کننده، آدمها در حال زجر کشیدن و زجر دادن یکدیگر هستند و هیچیک از
این حقایق به چشم افراد ساده دل و ظاهر بین که از خارج این زندگی به آن
نگاه میکنند، نمیآید.
این کتاب فوق العادست . فیلمی براساسش ساخته شد که بسیار معروف هست و احتمال 99% دیدینش اما من با مقایسه بسیار نزدیک فیلم و کتاب معتقدم کتاب قوی تر از فیلم هست و من با همه لحظه هاش از عاشق شدن ، گریه ، خنده ، ذوق ، دستپاچگی همشون هم حسی عجیبی داشتم . پیشنهاد من ترجمه آقای حسن شهباز هست .