۱۳:۴۹ ۱۳۹۲/۵/۱۴
شما یادتون نمیاد، همسایه ها تو حیاط جمع می شدن رب گوجه می پختن.
بوی گوجه فرنگی پخته شده اشتهابرانگیز بود،
اما وقتی می چشیدیم خوشمون نمیومد، مزه گوجه گندیده میداد !
شما یادتون نمیاد، تو کلاس وقتی درس تموم میشد و وقت اضافه میآوردیم،
تا زنگ بخوره این بازی رو میکردیم که یکی از کلاس میرفت بیرون،
بعد بچه های تو کلاس یک چیزی رو انتخاب میکردند، اونکه وارد میشد،
هرچقدر که به اون چیز نزدیک تر میشد، محکمتر رو میز میکوبیدیم !
شما یادتون نمیاد، دبستان که بودیم، هر چی میپرسیدن و میموندیم توش،
میگفتیم ما تا سر اینجا خوندیم !
شما یادتون نمیاد، خانم خامنه رو (مجری برنامه کودک شبکه یک رو)
با اون صورت صاف و صدای شمرده شمرده ش !
شما یادتون نمیاد: تو دبستان سر کلاس وقتی گچ تموم میشد،
خدا خدا میکردیم معلم به ما بگه بریم از دفتر گچ بیاریم !
همیشه هم گچ های رنگی زیر دست معلم زود میشکست،
بعدم صدای ناهنجار کشیده شدن ناخن روی تخته سیاه
شما یادتون نمیاد، یکی از بازی محبوب بچگیمون کارت جمع کردن بود،
با عکس و اسم و مشخصات ماشین یا موتور یا فوتبالیستها،
یا ضرب المثل یا چیستان …
شما یادتون نمیاد، قدیما تلویزیون که کنترل نداشت،
یکی مجبور بود پایین تلویزیون بخوابه با پاش کانالها رو عوض کنه !
شما یادتون نمیاد: گل گل گل اومد کدوم گل؟ همون که رنگارنگاره برای شاپرکها یه خونه قشنگه.
کدوم کدوم شاپرک؟؟ همون که روی بالش خالهای سرخ و زرده، با بالهای قشنگش میره و برمیگرده،
میره و برمیگرده.. شاپرک خسته میشه…
بالهاشو زود میبنده… روی گلها میشینه… شعر میخونه، میخنده !
شما یادتون نمیاد، اون مسلسل های پلاستیکی سیاه رو که وقتی ماشه اش
رو میکشیدی ترررررررررررررتررررررررررررر صدا میداد !
شما یادتون نمیاد، خط فاصله هایی که بین کلمه هامون میذاشتیم یا
با مداد قرمز بود یا وقتی خیلی میخواستیم خاص باشه ستاره می کشیدیم !