مدتی بود بدلیل برخی مشکلات وکسالت روحی دخترم و احساس تنهایی که داشت با توصیه یکی ازدوستان روانشناس تصمیم گرفتم یه توله سگ کوچولو رو بخرم تا بشه همدم تنهایی ما.
با کلی تحقیق و پرس و جو از یه دوست که در مرکز نگهداری سگ های آپارتمانی مشغول به کار بود تصمیم گرفتم یه سگ پا کوتاه آپارتمانی بخرم که انواع متنوعی هم ازشون تو بازار موجوده از پامرانی گرفته تا انواع تریر...نهایتا با توجه به گرانی قیمت سگ در مراکز مخصوص و محدودیت بودجه ای که داشتیم تصمیم گرفتم از سایت دیوار هم بازدید کنم و پرس و جو رو شروع کردم.
روز دوم تحقیق چند مورد پیدا کردم و تماس گرفتم و نهایتا صاحب پاپت پاسخ داد و قیمتش رو اعلام کرد چند تا هم از عکس های پسر کوچولو برام فرستاد که دلمو حسابی برد.بلافاصله عکسشو برا سارا خانم دخترم فرستادم اونم با شک وتردید بابت پسندیدنش از نزدیک موافقت کرد که قرار ملاقات تعیین کنم.حدود ساعت 9شب قرار گذاشتیم اونها هم تاکید داشتن که حتما پاپت رو به خانواده واگذار میکنن بنابراین حتما باید خریدار واقعی حضور داشته باشه.به محض رسیدن سارا خانم به منزل،رفتیم سمت تهرانپارس برای دیدن و بلکه پسندیدن و خریدن پاپت کوچولو.
خانواده پاپت هم قبل از رسیدن ما دو تا پسر کوچوی خودشونو برده بودن منزل اقوام که با رفتن پاپت ناراحت نشن و گریه نکنن.وارد منزلشون که شدیم پاپت سه ماهه ما خیلی غریبی کرد و رفت تو بغل مامان مرجانش و اصلا سمت ما نیومد.بعد از چند دقیقه سارا رفت سمتش که بغلش کنه قبول نکرد مجددا منتظر شدیم تا کم کم تو بغل سارا نشست و چند تایی از غذای خشکش رو از کف دست سارا خورد.همونجا مهر پاپت به دل سارا نشست و خوشش اومد.البته اونها پاپی صداش میکردن ولی ما از همون اول تصمیم گرفتیم پسرمون به اسم شناسنامه خودش عادت کنه و پاپت صداش کردیم.