مهرنوش جان اول از همه ازت تشکر می کنم که سر قرارت موندی و تاخیر ایجاد نکردی امیدوارم بهزاد هم این خوش قولی رو ادامه بده و کم کم حس و حال نوشتن به هممون برگرده.
در مورد داستان خب این قسمتت رو با محوریت ماموریت پلین نوشتی و با توجه به اینکه الان متوجه شدم ایده ات چی بوده می فهمم خیلی برات سخت بوده تا ماموریت رو به چیز دیگه ای تغییر بدی که جالب باشه.
من چند تا سوال داشتم:
1- نامه پادشاه به سرجان این بود که باسمنها رفتن دیدار با آکوییلا؟(به نظر من اگر این بوده این خبر بیش از اندازه زود به اکسیموس رسید-یادمه توی قسمتهای گذشته این ایراد رو از من و نوشان می گرفتی که می گفتی مگه موبایل بود اونوقتا-نهایتا از این دیدار یک هفته تا ده روز گذشته)
2-ضمنا نوشان در قسمت قبل نوشت که اسپروس دستگیر شده و در لحظه ای که ماموریت پلین در حال انجامه یا اسپروس کشته شده یا در زندانه و این یعنی خیلی شرایط سیلورپاین پیچیده هست. اینو در نظر داشته باش.
3-پلین، جافری و جانی بایلان آماده بودند که به سمت سانتامارتا برای ایجاد اخلال در بهم پیوستن دو ارتش دزرتلند و ریورزلند حرکت کنند، شاید خوب بود به این اشاره می کردی که به چه دلیلی نقشه ای که اینقدر مهم بود کنسل میشه، دلیلش وارد نشدن ارتش ریورزلند به خاک اکسیموسه یا چی؟(به نظرم الان خواننده متوجه دلیل این تغییر استراتژی نمیشه)
4- نورگین دقیقا کدوم شهره که روی نقشه مشخصش کنم. اسم اون بندری که که در آبهای دریاچه قو پیشروی کرده مانیز هست نسبت به مانیز کجاست؟
5-دلیل حمله پلین به نورگین با پرچم باسمن و سیلورپاین رو کمی لطفا توضیح بده
متشکرم