نوشان :
مهرنوش جون با عرض سلام و خسته نباشید نکات زیر در این قسمت به نظر من رسید
اول اینکه به نظر من به این سرعت متوجه اتحاد سیلورپاین و باسمن ها شدن یه کم غیر منطقیه تو فصل های قبلی هم ما همیشه به کسی که ظرف یکی دو قسمت از طریق جاسوسهاش به یه خیانت پی می برد اعتراض می کردیم این ماجرا هم قرار بود تا آخر فصل فاش نشه که باسمن ها از طریق سیلورپاین بریزن تو قاره و همه رو هشتپلکو کنن الان زود بود برای فاش شدن این اتحاد برای یه اقلیم
مسلما هنگام صلح اکسیموس اینو به دزرت لند و ریورزلند میگه و اونها زودتر از موعود متوجه خیانت آکوییلا میشن
دوم اینکه به نظر من این جمله کلارا که من تو جنگ پیش رو طرف شمام غیر منطقیه چون کلارا چاره دیگه ای جز حمایت از اکسیموس در جنگ با دزرت لند نداره بهتر بود این قسمت جملات بهتری رد بدل میشد که مثلا کلارا بهشون اطمینان بده که دلیلی نداره بخواد همراهیشون نکنه چون کشورش تو این ماجرا منتفع نیست
سلام نوشان جون
پاسخ به قسمت اول:
اینکه 2 هفته برای رسیدن این خبر به ارتش اکسیموس زود باشه به نظر من اینطور نیست و اینها رو همیشه با در نظر گرفتن فاصله و سرعت اسب های نامه بر محاسبه می کنم و چندین بار دیگه هم همینطور شده
چیزهایی که من به اون ها در گدشته اعتراض کرده بودم این نیود و این 2 چیز بود:
استفاده از دلبان ها به عنوان موبایل و اطلاع رسانی بلادرنک در سیزن اول که بعدا رفع شد.
اطلاع ریورزلند و دزرتلند از تصمیمات شورای کانسل و شورای جنگ ما که معنی اون جاسوس بودن پادشاه یا بچه هاش یا یکی از 3 نفر اصلی اقلیم می تونست باشه!
قسمت دوم: نوشان جون من حتی تصمیم آکوییلا رو حدس هم نزده بودم! و سرجان فقط می خواست با وانمود کردن این موضوع از آب گلالود ماهی بگیره و چند وقتی این موضوع رو با کمک کلارا مخفی نگه داره و من اصلا نمی دونستم که جلسه شما با باسمون ها در مورد چی برگزار شده چون احتمالا این جلسه با حضور 10 مرد و 10 زن سر تراشیده برگزار نشده و اکوییلا با یکی دو نفر صحبت های مهم رو کرده که ما اطلاعی نداریم.
قسمت سوم: اگر دقت کرده باشی کلارا در اون صحنه با هوشمندی بجای گفتن اینکه من در این جنگ در کنار شما هستم، گفت من در این جنگ کنار شما نشسته ام! که منظورم دقیقا این بود که صد در صد با شما نیستم ولی فعلا منافعم ایجاب می کنه یا مجبورم.