۱۲:۳۷ ۱۳۹۸/۲/۳۱
نوشاندو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
در جلوی اسکله کشتی ای بزرگ در حالی که توسط چندین کشتی خودی احاطه شده بود، شینتا در کنار ناکامورا فرمانده کل ارتش باسمنیا ایستاده بود.
ناکامورا مردی حدودا 50 ساله، بسیار تنومند و حیله گر بود. او مشهور بود که تمامی جنگهای تاریخ و تمامی حقه های بکار رفته در آنها را با زمان و اسامی از بر است. همچنین در مورد او شایع بود که هیچ اتفاقی در کل باسمنیا و حتی جهان از دید او پنهان نمیماند و بیشترین اطلاعات را در مورد وقایع مختلف داشت.
شینتا رو به ناکامورا کرد و گفت : واقعا قراره ما با همین تعداد نیرو، آرگون رو تصرف کنیم؟
ناکامورا چشمانش را که نیمی از آنها پشت ابروهای پرپشتش پنهان شده بود به سمت شینتا چرخاند و گفت : ما قرار نیست که آرگون رو تصرف کنیم شینتا.
ناکامورا تنها کسی در سراسر باسمنیا بود که فرزندان تکاما را به اسم صدا میزد.
شینتا مکثی کرد و پرسید : پس این چه عملیاتیه که حضور ناکامورا هم درون ضروریه؟ این را گفت و چون میدانست پاسخی از ناکامورا نخواهد شنید، به سمت محل استراحتش حرکت کرد.