بهزاد لابی :ببین من نیت موناگ رو میدونم اما نمیفهمم چطور این ریسک در ظاهر محتوم به شکست رو توی ذهنش طوری پرورونده که فک میکنه میتونه موفق بشه.
چون یا باسمن ها این جنگ رو میبرن که عمرا به این اعتماد کنن، یا زودتر ارتش متحد میرسه که قطعا هیچ شانسی جلوی ۳ تا ارتش که تو حالت جنگی هستن نداره.
جزییات طرحش برای ما مشخص نیست.
در مورد آدولان اول داشت زیرآبی میرفت اما وقتی اون یکی مرد، هیچ اتفاق خاصی نیفتاد. الان نیاتش برای من مشخص نیست.
واقعا میخواد جلوی نابودی رو بگیره؟ میخواد مدینه فاضله درست کنه یا نیات شومی داره؟ بقیه چی؟
به نظرم من موناگ فک کرده با آکوییلا و باسمن ها متحد میشه چون اونا قوی ترن و با کمک اونا میتونه پادشاه بمونه و تصورش اینه که تو جنگ پیش رو طرف اونا رو بگیره به نفعشه . متحد اونا میشه پادشاه میمونه. شاید مجبور باشه باج بده اما موناگ ضعیفه قابل مقایسه با آکوییلا نیست بنابراین باج دادن هم در مقابل پادشاه موندن هزینه قابل قبولیه براش. در واقع مثل آکوییلا از نقطه قوت با باسمونها طرف نیست بلکه تو موضع ضعیف تر قرار داره ولی از اون طرف آکوییلا خودش پادشاه بود ولی موناگ بدون کمک اونها نمیتونه پادشاه بشه بنابراین باج میده تا پادشاه بشه
از اون طرف با آکوییلا هماهنگه که براش نیروی کمکی بفرسته همون نیروهایی که از الیسیوم حرکت کردند و لگاتوس باهاشونه و یه ترورهایی هم توش اتفاق افتاد بنابراین امیدواره فبل از رسیدن نیروهای متحد نیروی کمکیش برسن
آدولان به بازبی و نیروهای ارتشی همراهشون بی اعتماد بود شاید اگر میتونستن کتیبه ها رو بردارن اصن بهشون خیانتم میکرد اما نتونستن بردارن در آخر. بعد دینو وظیفه داشت برگردونتشون پیش کیموتو تا گزارش ماموریت بدن اما دینو هم که کشته شد بقیه سربازها دل ندادن به کار و گروه متفرق شد موندن این جادوگرا که فک کنم 14 یا 15 نفرن حالا اینا بی برنامه موندن رو زمین تو این قسمت عملا به این نتیجه رسیدن که پیگیری کردن قضیه کتیبه ها غیر منطقیه
منتظر نظرت هستم