مهرنوش :
بهزاد لابی :
مهرنوش :
من همیشه اینطور فکر می کردم که حمله باسمن ها به قاره ما قطعی هست ولی زمانش معلوم نیست، یعنی برداشتم از روند داستان این بوده، جنگ در قاره نوین باعث شده که ما از میزان نفوذ اونها در فیلون و میسالا و دلیور و همینطور از میزان آماده سازی نظامی اونها بی خبر بمونیم و غفلت کنیم، اونها مسلما روی استفاده از خاک سیلورپاین و احتمالا روی ارتش سیلورپاین هم حساب کردن ولی روایت داستان نشون نمی ده که کودتای موناگ قابل پیش بینی و برنامه ریزی بوده! اصولا خروج شاردل از بارادلند اتفاقی شده، پس اونها خودشون رو برای جنگ حداقل با سه اقلیم کاملا آماده کردن
نه من اینطوری نگاه نکردم به قضیه. ما در واقع میدونستیم که یه جنگ جهانی در پایان داریم و شرایط اقلیم ها هم به همون سمت رفت. اتفاقا همه ماها توی فصل 2 خیلی جاسوس میفرستادیم توی باسمن ها و میدیدیم در چه حالی هستن. شاید قضیه فیلون رو نمیدونستیم(که خوب همپیمانی آرگون ها هم اونها نمیدونستن) اما قدرت نظامیشون رو میدونستیم و اصلا نمیترسیدیم.
درسته که ما به عنوان نویسنده در جریان کارهای موناگ نبودیم، اما روابط نزدیک آکوییلا و موناگ نشون میده که احتمالا باسمن ها در جریان بودن. یعنی الان چیزی که از این داستان بر میاد اینه که حمله های باسمن ها به سواحل ریورزلند و کمک های آکوییلا به موناگ و خبرهایی که بینشون رد و بدل میشد بدون کمک باسمن ها انجام نمیشد.
معلوم نیست واقعا اگه اسپروس به زیر کشیده نمیشد و ریورزلند هم توش کودتا نمیشد حمله میکردن باسمن ها! یا اگه حمله میکردن باید یه دلیل بهتری بهشون میدادیم.
هنوزم از دید من اگه کودتای موناگ شکست بخوره و بخش اصلی ارتش ریورزلند که دست شاردل هست، اون شمالیشم بیاد زیر پرچمش و یهو آکوییلا هم از قدرت بیاد پایین، من خیلی واقع بینانه نمیبینم که باسمن ها همه ما رو با هم شکست بدن.
برای همین بود که ما مثلا قرار بود کمک کنیم که اسپروس و شاردل دوباره مقتدر بشن و بریم کتیبه ها رو بذاریم سر جاش که دهن باسمن رو سرویس کنیم و اونا هم میترسیدن، بعد یهو شر میشد. این منطق قبلی بود.
برای این حالت جدید باید دو تا کار بکنیم. یکی منطقش رو طوری که گذشته داستان هم صدمه نبینه درست کنیم. یکی اینکه کودتاها چی میشه و قدرت باسمن دقیقا چقدره، یکی هم اینکه آیا الان ما میدونیم اون کتیبه چقدر باحاله؟ اگه میدونیم چرا قبلا در موردش حرف نزدیم و اگه نمیدونیم چرا خودمون رو به آب و آتش میزنیم که بریم از توی مرزهای اونا این یکی رو هم فعال کنیم؟
مورد بعدی اینکه آیا این پایان به اندازه کافی همه رو راضی میکنه و قشنگه؟ یه کتیبه فعال شده و آتش سوزی بزرگ که کل یا بخش خیلی بزرگی از ارتش دشمن رو تو کسری از ثانیه نابود کنه؟