به نظرم همه بیاید داستان های باز خودشون رو اینجا بنویسن که اگه داستانی توی ذهن کسی مونده ولی نویسنده اصلی یادش رفته بشه بهش اشاره کرد.
مثلا داستانی که کلی پردازش شد و من منتظر یک پایان تلخ یا شیرین براش بودم. رابطه اوپولن و لیو ماسارو بود که به نظرم نصفه رها شده
یکی دیگه ماجرای کلود مارگون بود که از یک ناشی و خودشیفته قرار بود بلوغ پیدا کنه و داستانش قطع شد
اگه موافقید داستانهای نیمه تمام خودتون رو بنویسید
منم باز فکر می کنم و داستانهای نیمه تمام دیگه ای که یادم میاد رو مینویسم
راستی به نظر من چون توافق شده اتان زنده بمونه دنبال نوشتن داستان هیجان انگیز برای نجاتش نباشید و ما خواننده ها رو سوپرایز کنید داستانی که کسی منتظرش نیست