خانه
611K

کافه نویسندگان

  • ۱۰:۵۴   ۱۳۹۴/۱۰/۲۳
    avatar
    کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست

    سلام به همه دوستان عزیزم

    برای اینکه خط داستان گم نشه بهتره که یه جایی داشته باشیم تا در مورد داستان گاهی به بحث و گفتگو بنشینیم و چه جایی بهتر از کافه نویسندگان. قبلا این اتفاق در کافه گفتگو می افتاد که به دلیل حجم بالای مباحث، بحث تخصصی داستان نویسی در لابه لای بقیه صحبت ها گم می شد. 

    خب در ابتدا من چند پیشنهاد دارم که اگه  دوستان موافق بودند بعد از تصویب اجرایی بشه.

    پیشنهاد اول: برای تصویب هر پیشنهادی باید حداقل نیمی از دوستان با آن موافق باشند.

    دوم: موضوع داستان نیز از این امر مستثنی نیست و برای موضوع داستان هم باید رای موافق نیمی از دوستان کسب گردد.

    سوم: هر داستان روز شنبه شروع و در روز چهارشنبه خاتمه یابد.  اضافه نمودن تعداد روزها یا کاستن آن با رای نیمی از دوستان امکان پذیر است.

    چهارم: در هر داستان نفراتی که در آن داستان خاص مشارکت مستمر داشته اند حق دارند در پایان بندی داستان هم شریک شوند. (کسی که کمتر از 4 پست در داستان داشته نمی تواند در پایان بندی مشارکت کند.) 

    پنجم: هر داستان با 4 پست به پایان می رسد یعنی وقتی داستان رو به پایان می رود، با یک پست انتهای داستان بسته نشود و امکان اضافه کردن مطلب برا ی بقیه دوستان که در نوشتن داستان مشارکت مستمر داشته اند امکان پذیر باشد. 

    حالا این آخری رو برای چی گفتم: مثلا ممکنه برای شما اصلا مهم نباشه چرا مهران رفت توی اون جریانو چی شد ولی یکی از دوستان  بخواد داستان رو از دید سوم شخص تعریف کنه(بهزاد) و بگه چرا اینطوری شد یا خیلی از بچه ها که فقط خواننده هستن منتظرن دلیل رو هم بخونن. یا مثلا توی این داستان آخر کسی بخواد تکلیف قسمت عاشقانه سامی و الکس رو روشن کنه.(خودم، شایلان، نوشان) پس انتهای داستان هم مشارکتی بسته شه.

    ششم: اگر نشانه یا سرنخی در داستان ایجاد شد توسط شخص ایجاد کننده یا هر کدام از دوستان تکلیف اون قضیه هم روشن شه اینجوری نشه ته داستان یه سری چنگال کنار یه قبر بمونه یا مثلا اینکه چرا دهکده در نقشه نیست بی جواب باشه.) اینجوری داستان استخوان دار تر میشه.

    در ابتدا هیئت نویسندگان اینجا نام نویسی کنن. ( کسانی که می خوان در داستان نویسی شرکت کنن.)

    در صورت نام نویسی و شرکت نکردن در سه داستان پیاپی شخص از هیئت به طور خودکار حذف میشه و مجددا باید نام نویسی کنه.

    لطفا اول نام نویسی کنید بعد  این شش پیشنهاد من رو به رای بگذارید. در صورتی که پیشنهادی دارید بنویسید تا در صورت تصویب اجرایی بشه.

    متشکرم از همتون.

    ویرایش شده توسط فرک (Ferak) در تاریخ ۲۳/۱۰/۱۳۹۴   ۱۱:۰۵
  • leftPublish
  • ۱۴:۴۴   ۱۳۹۷/۶/۳
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست
    زیباکده
    نوشان : 
    من یه ایده هایی دارم
    هر کسی بیاد و چنتا سوال جواب بده
    1. کدوم اتفاق در داستان خودتون افتاد که اگر برگردید عقب تغییرش میدید؟
    2. کدوم اتفاق در داستان باقی نویسنده ها افتاد که دوستش نداشتید یا ترجیح میدادین نیوفته؟
    3. کدوم شخصیت در داستان خودتون هست که فک میکنید بد پروروندینش؟
    4. کدوم شخصیت در داستان باقی نویسنده ها هست که دوست داشتید بهتر پرورونده میشد؟
    5....IS LOADING
    زیباکده

    1- تقریبا هیچی

    2- مممم! ترجیح می دادم شابین نمیره، ترجیح می دادم آکوییلا در راه امپراتور شدن زن و بچه ی خودش رو نکشه، ترجیح می دادم شاردل با لابر ازدواج نکنه و الان به عنوان فرمانده جنگ در ارتشش حضور داشته باشه، ترجیح می دادم گودریان هم در جنگ حضور بیشتری داشته باشه و ...

    3- فرد مهمی به نظرم نمی رسه! شاید بایلان رو چون در دنیای قدیم نقش سنا و کاربرد و حیطه فعالیتش خیلی متزازل بوده و در اکسیموس هم همینطور و هنوز نتونستم کاربرد مشخصی براش بنویسم فعلا بیشتر نقش هماهنگ کننده ایالات رو با مرکز دارن.

    4- آکوییلا

  • ۱۵:۰۷   ۱۳۹۷/۶/۳
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست
    زیباکده
    فرک (Ferak) : 

    خب سوالات من برای چالش جشن یک سالگی داستانمون:

    1- آیا در جایی از داستان وسوسه شدید داستان را به نحو دیگری پیش ببرید اما با وسوسه خود جنگیدید و ننوشتید(ساده تر: آیا قسمتی از داستان بود که می خواستید جور دیگر بنویسید اما این کار را نکردید؟ کجا؟ چی بود؟ چی شد؟چرا؟)

    بله خیلی جاها مثلا در جنگ اول یا چند بار شده که تصمیم گرفتم پرنده دانا رو احضار کنم ولی جلوی خودم رو گرفتم و یکبار می خواستم دارک اسلو و یکبار هم سرجان رو می خواستم به کشتن بدم ولی خودم رو کنترل کردم و در ماجرای حمله دزرتلند به کولینزها همینطور و خیلی جاهای دیگه

    حتی می خواستم به فرک جون پیشنهاد کنم که برای عروسی مادونا با اندریاس یا شاردل با لابر یک عروسی خونین با اقتباس از گیم او ترون در نظر بگیره با این تفاوت که زن و شوهر نجات پیدا کنن و ... چرا؟ چون احساس کردم که سه نفر دیکه که داستان می نویسن خیلی با این نوع ماجراجویی موافق نیستن.

    2-آیا شخصیتی در داستان شما وجود دارد( که خود ایجاد کننده آن باشید اما) از او متنفر باشید؟

    از تایرل خوشم نمی یومد که حسابشو رسیدم 4

    3-کدام قسمت از داستانتان بیشترین تاثیر را روی خودتان داشت یعنی خودتان به عنوان خواننده از کدام بخش از نوشته خودتان بیشتر لذت بردید؟

    از صحنه کشته شدن شاهزاده پایان و صحنه ی عقب نشینی از پالویرا

    4-آیا بخشی در داستان وجود دارد که یکی دیگر از نویسنده ها نگاشته باشد و باعث عصبانیت شما شده باشد؟ بله خیلی 4

    صحنه ای که آکوییلا پسرش رو کشت

    صحنه ازدواح اسپروس با شارلی

    صحنه ازدواج شاردل با لابر

    صحنه کشته شدن شابین

    و چند صحنه ی دیگه

    5-وقتی داستان تمام شود برای کدام شخصیت بیشتر از همه دلتان تنگ می شود؟

    سرجان و پلین و کیموتو و اسپارک و رومل گودریان

    6-کدام شخصیت در داستان بیشترین شباهت را به خود شما دارد؟ یا با آن همذات پنداری می کنید؟(در کل داستان) پلین

    7-در کل داستان شخصیت محبوب و منفور شما کدامها هستند. یک مرد و یک زن برای هر کدام.

    محبوب: سرجان و دارک اسلو و کیموتو و شابین برای مردان و پلین و شاردل و اسپارک برای زنان

    8-آیا تا حالا چیزی در داستان نوشته اید که حتی خودتان را هم سوپرایز کرده باشید؟(از قبل پیش بینی نکردید ، وقت نوشتن فی البداهه نوشته شده)

    آره زیاد مثلا صحنه مردن پایان یا صحنه ای که سرجان بیرون گیر افتاد هر 2 بداهه بود و بخصوص بعد از اینکه سرجان رو بیرون دروازه کارتاگنا تنها گذاشتم یکمی نگران شدم چون مطمئن بودم که در قسمت بعدی که آقا بهزاد می نویسه حتمن کشته یا اسیر می شه در حالی که ما در این باره توافقی نکرده بودیم.

    9-به جز سرزمینی که خودتان آفریدید کدام سرزمین را بیشتر دوست دارید؟ چرا؟

    من احتمالا می بایست که از دزرتلند بیشتر خوشم بیاد ولی آقا بهزاد در مورد دزرتلند خیلی کم نوشته فرک جون هم اطلاعات کمی از ریورزلند نوشته

    همینطوری اگر بداهه بخوام بگم سیلورپاین احتمالا چون یک تصویر ذهنی ازش پیدا کردم با اینکه از موضوع ذلبانها اصلا خوشم نمی یاد.

    10-پایان دلخواه و لذت بخش از دید شما برای این داستان چیست؟

    من خیلی دوست دارم که این داستان بدون ختم به خیر شدن بصورت اساطیری تموم بشه و یک پایان باز برای آینده داشته باشه

    راستش از پایانی که فرک جون نوشت خیلی خوشم نمی یاد.

    زیباکده

  • ۱۵:۰۷   ۱۳۹۷/۶/۳
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست
    بچه ها من امروز تمام سعیم رو می کنم که یک قسمت بنویسم، حالا ببینم چی می شه
  • ۱۶:۲۸   ۱۳۹۷/۶/۳
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15940 پست
    زیباکده
    دلداده : 
    کافه نویسندگان
    زیباکده

    چه باحال. مرسی دلداده برای یاداوری. یک سال گذشت از استارت ... 17

  • ۱۶:۳۵   ۱۳۹۷/۶/۳
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست
    بچه ها متاسفانه امروز سرم شلوغ شد و موفق نشدم، فردا تمام سعیم رو می کنم.
  • leftPublish
  • ۱۶:۴۰   ۱۳۹۷/۶/۳
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15940 پست
    زیباکده
    نوشان : 
    زیباکده

    1. کدوم اتفاق در داستان خودتون افتاد که اگر برگردید عقب تغییرش میدید؟
    2. کدوم اتفاق در داستان باقی نویسنده ها افتاد که دوستش نداشتید یا ترجیح میدادین نیوفته؟
    3. کدوم شخصیت در داستان خودتون هست که فک میکنید بد پروروندینش؟
    4. کدوم شخصیت در داستان باقی نویسنده ها هست که دوست داشتید بهتر پرورونده میشد؟
    5.اگه بخواید برید تو داستان کجا میرید چی کار میکنید؟
    زیباکده

    زیباکده

    1- خیلی چیزی یادم نمیاد که بخوام تغییر مهمی بدم

    2- ترجیح میدادم نیفته : مرگ پایان، بلاتریس. دوست نداشتم رو یادم نمیاد.

    3- اروین مونتانا برام خیلی مهم بود و نقشش توی فضای داخلی کشور خیلی مهمه اما خوب نتونستم نشون بدم که چقدر آدم مهمیه. اغلب تنها داره برای خودش یه کارایی میکنه.

    4- شاه اکسیموس، آکوییلا، کیه درو، اون رفیق لابر الان اسمش یادم رفت 4

    5- میرفتم پیش رومل، باهاش همکاری میکردم

  • ۱۶:۵۹   ۱۳۹۷/۶/۳
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15940 پست
    زیباکده
    فرک (Ferak) : 

    خب سوالات من برای چالش جشن یک سالگی داستانمون:

    1- آیا در جایی از داستان وسوسه شدید داستان را به نحو دیگری پیش ببرید اما با وسوسه خود جنگیدید و ننوشتید(ساده تر: آیا قسمتی از داستان بود که می خواستید جور دیگر بنویسید اما این کار را نکردید؟ کجا؟ چی بود؟ چی شد؟چرا؟)

    آره خوب خیلی زیاد. اولی که خواستیم به اکسیموس حمله کنیم، کلا استراتژیم حمله به مرز نبود و فازم فرق میکرد. توی درگیری با دو اقلیم توی مرزمون میخواستم همون موقع جنگ جهانی راه بندازم همزمان با مذاکرات. یا خیلی جاها که داستان به نظرم منطقی نمیومد میخواستم منطقیش کنم اما توافقات نمیذاشت. دلیل اصلیشم حساسیت زیاد همه روی اقلیماشون و طاقت فرسا بودن توافق کردن سر یه داستان بود که باعث شد عملا خیلی وارد کاری که به اقلیم های دیگه مربوط بشه نشم.

    2-آیا شخصیتی در داستان شما وجود دارد( که خود ایجاد کننده آن باشید اما) از او متنفر باشید؟

    متنفر نه

    3-کدام قسمت از داستانتان بیشترین تاثیر را روی خودتان داشت یعنی خودتان به عنوان خواننده از کدام بخش از نوشته خودتان بیشتر لذت بردید؟

    مرگ شابین. داستان زنده مونده لئونارد پودین و کلا این شخصیت. پیروزی رومل گودریان بر طلسم معبد پلیسوس.

    4-آیا بخشی در داستان وجود دارد که یکی دیگر از نویسنده ها نگاشته باشد و باعث عصبانیت شما شده باشد؟

    خیلی درگیر که شدیم اونا که مشخصه. اگه منظور عصبانیت که این چیه نوشتی همونایی که درگیر شدیم. اما اگه منظور اینه که داستان باعث خشمگین شدن بشه هم مرگ پایان و حمله ریورزلند به دزتلند و قتل های زنجیره ای آکوییلا تا رسیدن به پادشاهی.

    5-وقتی داستان تمام شود برای کدام شخصیت بیشتر از همه دلتان تنگ می شود؟

    رومل گودریان

    6-کدام شخصیت در داستان بیشترین شباهت را به خود شما دارد؟ یا با آن همذات پنداری می کنید؟(در کل داستان)

    شباهت آنچنانی که نه اما همذات پنداری با خیلیا اما اول شاید اینکه نقشش کوتاه بود شابین. 

    7-در کل داستان شخصیت محبوب و منفور شما کدامها هستند. یک مرد و یک زن برای هر کدام.

    مرد محبوب : رومل

    زن محبوب : شاردل

    مرد منفور : این پیشگوی آکوییلا و یکی هم تکاما

    زن منفور : کسی نیست

    8-آیا تا حالا چیزی در داستان نوشته اید که حتی خودتان را هم سوپرایز کرده باشید؟(از قبل پیش بینی نکردید ، وقت نوشتن فی البداهه نوشته شده)

    خیلی شده. صحنه نجات پودین. ایده مسموم کولینزها و کلا فتح اونجا. فرستادن چند جستجوگر دریانورد به اقیانوس جنوبی

    9-به جز سرزمینی که خودتان آفریدید کدام سرزمین را بیشتر دوست دارید؟ چرا؟

    اگه بخوام سرزمین رو بگم فکر میکنم ریورزلند. چون فضای کشورش و مردمش به نظر میاد خاصه. دوران گذار ویکینگ ها از قاطی بودن به متمدن بودن 4 البته جز سرزمین خودم، اکسیموس افراد محبوب بیشتری توی ذهن من داره.

    10-پایان دلخواه و لذت بخش از دید شما برای این داستان چیست؟

    پایان دلخواه من اینه که توی یه شرایط خاص که هر چیزی ممکن باشه تموم بشه. نه کاملا به خاک سیاه و از صفر، نه همه چی مشخص. توی یه شرایط نسبتا مهم برای همه اقلیم ها، که مثل دنیای واقعی اغلب مواقع شرایط تقریبا ویژه ست.

    زیباکده

  • ۰۸:۲۳   ۱۳۹۷/۶/۴
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    بچه ها من پایان مورد نظر خودمو که نوشتم منظورم اتفاقایی بود که توی اون اقلیما بیفته(که البته فی البداهه نوشتم و بیشمار پایان جذاب از دید من وجود داره که یکیش از دید من همون که گفتم بود) و منظورم این نبود که داستان نویسی اینجا تموم شه چون این که من نوشتم فصل ششم هفتم می تونه اتفاق بیفته.
  • ۱۰:۱۹   ۱۳۹۷/۶/۴
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    زیباکده
    نوشان : 
    زیباکده

    1. کدوم اتفاق در داستان خودتون افتاد که اگر برگردید عقب تغییرش میدید؟
    2. کدوم اتفاق در داستان باقی نویسنده ها افتاد که دوستش نداشتید یا ترجیح میدادین نیوفته؟
    3. کدوم شخصیت در داستان خودتون هست که فک میکنید بد پروروندینش؟
    4. کدوم شخصیت در داستان باقی نویسنده ها هست که دوست داشتید بهتر پرورونده میشد؟
    5.اگه بخواید برید تو داستان کجا میرید چی کار میکنید؟
    زیباکده

    من اووووومدم 41 با تبریک به خاطر جشن یک سالگیمون

    1- من اگه برگردم عقب خیلی تغییرها تو فصل اولم میدم یکی از اتفاقها مثلا اسیر شدن شالی بود به نظرم خیلی غیر منطقی بود ولی نمیدونم اون موقع خون به مغزم نرسید؟ چی بود؟ نمیخواستم حادثه آفرینی کنم ولی خب کم تجربه بودم تو این تیپ داستانها

    2- دوست داشتم پایان نمیره دوسش داشتم دوست داشتم دزرت لند فصل اول دفاع جانانه تری میکرد از خودش که داستان حمله جذاب تر بشه دوست داشتم برای دارک اسلو استار دادگاه برگزار نکنن کلا فلسفه دادگاه به نظر عجیب و چالش برانگیز بود برای فهم فرهنگ مردمی که برای ولیعهدشون دادگاه برگزار میکنن باید بیشتر داستان پردازی میشد

    3- آکوییلا اول قرار بود یه چیز دیگه بشه بعد یه چیز دیگه شد یعنی من خودم اول داستان نمیدونستم دام چی میسازم اگر برگردم عقب قطعا شخصیت اسطقس دار تری میسازم

    شارلی رو هم بعد ساختم اصلا قرار نبود این دختر لوسی بشه که الان هست ( حالا دارم براش 74)

    اسپروس هم قرار نبود این باشه که هست دقیقا فصل اول از دیالوگ هاش معلومه میخواستم چی بشه اما به دو دلیل خراب شد 1. اینکه خودم نتونستم خوب بنویسم 2. اینکه مجبور شد وساطت کنه که جنگ تموم بشه همین باعث شد شخصیتی ازش دراومد که من نمیخواستم انقدر آرومو و صلح دوست و مردم دار و اینا باشه ( اینم دارم براش 74)

    4- پادشاه اکسیموس پیتر اروین مونتانا رابرت لیدمن لابر 

    5- میرم در خونه سویر تو اون کنج خلوت واسه خودم کتاب میخوندم هیزم میشکستم آتیش درست میکردم با دلبانم حرف میزم 29

  • ۱۰:۴۷   ۱۳۹۷/۶/۴
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    زیباکده
    فرک (Ferak) : 

    خب سوالات من برای چالش جشن یک سالگی داستانمون:

    1- آیا در جایی از داستان وسوسه شدید داستان را به نحو دیگری پیش ببرید اما با وسوسه خود جنگیدید و ننوشتید(ساده تر: آیا قسمتی از داستان بود که می خواستید جور دیگر بنویسید اما این کار را نکردید؟ کجا؟ چی بود؟ چی شد؟چرا؟)

    آره خب بخاطر دلخواه نویسنده های دیگه یه سری جاها از خواست خودم زدم ولی ریزشو یادم نمیاد کلا بگم که اگه همکارانم مجیک دوست تر بودن سرزمین من ظرفیتشو داشت ولی من مقاومت کردم

    2-آیا شخصیتی در داستان شما وجود دارد( که خود ایجاد کننده آن باشید اما) از او متنفر باشید؟

    از نجیب زاده هایی که دور آکوییلا رو گرفتند و کمکش کردن بدم میاد

    3-کدام قسمت از داستانتان بیشترین تاثیر را روی خودتان داشت یعنی خودتان به عنوان خواننده از کدام بخش از نوشته خودتان بیشتر لذت بردید؟

    خیلی از قسمت ها به غیر از قسمت هایی که ایراد خفن ازش گرفتید و ایراداتم وارد بود بقیه اش و عاشقشونم 

    قسمت های عاشقانه شارلی و اسپروس

    قسمت کشته شدن لوسیل به تخت نشستن آکوییلا

    اون قسمت های که مذاکرات صلح و نوشتم ( تلاشهای اسپروس)

    روند بازگشت به اجتماع آکوییلا

    4-آیا بخشی در داستان وجود دارد که یکی دیگر از نویسنده ها نگاشته باشد و باعث عصبانیت شما شده باشد؟

    عصبانیت و از دودیدگاه جواب میدم یک از این دیدگاه که خوشم نیومده و میگم کاش نمی نوشت

    دو اینکه قشنگه ولی ناراحت کننده است

    در مورد اول:

    1- مذاکرات اریک ماندرو با فرمانده قلعه سانتا مارتا منو خیلی عصبانی کرد من میدونستم تسلیم کردن قلعه برخلاف توافقاتمونه ولی ترچجیح میدادم این مذاکرات یه مسیر دیگه ای بره

    2- در مورد کشته شدن جادوگر هم به نظرم بهتر بود یه کم استخون دار تر بهش پرداخته بشه 

    در مورد دوم:

    1- قطعا مگ پلین 

    2-ازدواج مادونا با آندریاس ( برنارد بدبخت 23)

    5-وقتی داستان تمام شود برای کدام شخصیت بیشتر از همه دلتان تنگ می شود؟

    اسپروووووووووووس

    6-کدام شخصیت در داستان بیشترین شباهت را به خود شما دارد؟ یا با آن همذات پنداری می کنید؟(در کل داستان)

    قطعا اسپروس 

    7-در کل داستان شخصیت محبوب و منفور شما کدامها هستند. یک مرد و یک زن برای هر کدام.

    مرد محبوب: اسپروس کیه درو آندریاااااس دارک اسلو استار لیو ماسارو

    زن محبوب: اسپارک میزی پایان و پلین کلارا

    مرد منفور: 0

    زن منفور:0

    8-آیا تا حالا چیزی در داستان نوشته اید که حتی خودتان را هم سوپرایز کرده باشید؟(از قبل پیش بینی نکردید ، وقت نوشتن فی البداهه نوشته شده)

    کشته شدن لوسیل . بلاتریکس، کل پروسه به تخت نشستن آکوییلا خودش اومد من کاره ای نبودم

    اسیر شدن شارلی

    9-به جز سرزمینی که خودتان آفریدید کدام سرزمین را بیشتر دوست دارید؟ چرا؟

    هر سه تا سرزمینو خیلی دوست دارم ولی اگر بخوام برم یه جا غیر سیلورپاین واسه زندگی احتمالا میرفتم اکسیموس ( البته نه حالا، بعد جنگ )( اگه تمومش کنید به حول و قوه الهی30)

    10-پایان دلخواه و لذت بخش از دید شما برای این داستان چیست؟

    من دوست دارم چند فصل دیگه هم به داستانمون ادامه بدیم و یه جوری تموم بشه و نام داستان با مسما باشه واقعا بی آغاز بی پایان

    زیباکده

  • leftPublish
  • ۱۰:۴۹   ۱۳۹۷/۶/۴
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    زیباکده
    فرک (Ferak) : 
    زیباکده
    فرک (Ferak) : 

    10-پایان دلخواه و لذت بخش از دید شما برای این داستان چیست؟

    . یک نفر به فرمانروایی مونته گروها پایان بده و قضیه هاسکی دار بودن پادشاه کلا از بین بره و روح های متعالی بر سیلورپاین حکومت کنن و سرزمینشون جادویی تر از قبل بشه 

    زیباکده

    زیباکده

    131313 وااااااااااا چرا آخه بنده خداها

  • ۱۰:۵۱   ۱۳۹۷/۶/۴
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    زیباکده
    مهرنوش : 
    زیباکده
    نوشان : 
    من یه ایده هایی دارم
    هر کسی بیاد و چنتا سوال جواب بده
    1. کدوم اتفاق در داستان خودتون افتاد که اگر برگردید عقب تغییرش میدید؟
    2. کدوم اتفاق در داستان باقی نویسنده ها افتاد که دوستش نداشتید یا ترجیح میدادین نیوفته؟
    3. کدوم شخصیت در داستان خودتون هست که فک میکنید بد پروروندینش؟
    4. کدوم شخصیت در داستان باقی نویسنده ها هست که دوست داشتید بهتر پرورونده میشد؟
    5....IS LOADING
    زیباکده

    1- تقریبا هیچی

    2- مممم! ترجیح می دادم شابین نمیره، ترجیح می دادم آکوییلا در راه امپراتور شدن زن و بچه ی خودش رو نکشه، ترجیح می دادم شاردل با لابر ازدواج نکنه و الان به عنوان فرمانده جنگ در ارتشش حضور داشته باشه، ترجیح می دادم گودریان هم در جنگ حضور بیشتری داشته باشه و ...

    3- فرد مهمی به نظرم نمی رسه! شاید بایلان رو چون در دنیای قدیم نقش سنا و کاربرد و حیطه فعالیتش خیلی متزازل بوده و در اکسیموس هم همینطور و هنوز نتونستم کاربرد مشخصی براش بنویسم فعلا بیشتر نقش هماهنگ کننده ایالات رو با مرکز دارن.

    4- آکوییلا

    زیباکده

    سوال 5 جواب ندادی مهرنوش 

  • ۱۰:۵۲   ۱۳۹۷/۶/۴
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    زیباکده
    مهرنوش : 
    زیباکده
    فرک (Ferak) : 

    خب سوالات من برای چالش جشن یک سالگی داستانمون:

    1- آیا در جایی از داستان وسوسه شدید داستان را به نحو دیگری پیش ببرید اما با وسوسه خود جنگیدید و ننوشتید(ساده تر: آیا قسمتی از داستان بود که می خواستید جور دیگر بنویسید اما این کار را نکردید؟ کجا؟ چی بود؟ چی شد؟چرا؟)

    حتی می خواستم به فرک جون پیشنهاد کنم که برای عروسی مادونا با اندریاس یا شاردل با لابر یک عروسی خونین با اقتباس از گیم او ترون در نظر بگیره با این تفاوت که زن و شوهر نجات پیدا کنن و ... چرا؟ چون احساس کردم که سه نفر دیکه که داستان می نویسن خیلی با این نوع ماجراجویی موافق نیستن.

    ااااا پیشنهاد میدادی باحال میشد!!!!

    زیباکده

  • ۱۰:۵۵   ۱۳۹۷/۶/۴
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    زیباکده
    بهزاد لابی : 
    زیباکده
    فرک (Ferak) : 

    خب سوالات من برای چالش جشن یک سالگی داستانمون:

    1- آیا در جایی از داستان وسوسه شدید داستان را به نحو دیگری پیش ببرید اما با وسوسه خود جنگیدید و ننوشتید(ساده تر: آیا قسمتی از داستان بود که می خواستید جور دیگر بنویسید اما این کار را نکردید؟ کجا؟ چی بود؟ چی شد؟چرا؟)

    آره خوب خیلی زیاد. اولی که خواستیم به اکسیموس حمله کنیم، کلا استراتژیم حمله به مرز نبود و فازم فرق میکرد. توی درگیری با دو اقلیم توی مرزمون میخواستم همون موقع جنگ جهانی راه بندازم همزمان با مذاکرات. یا خیلی جاها که داستان به نظرم منطقی نمیومد میخواستم منطقیش کنم اما توافقات نمیذاشت. دلیل اصلیشم حساسیت زیاد همه روی اقلیماشون و طاقت فرسا بودن توافق کردن سر یه داستان بود که باعث شد عملا خیلی وارد کاری که به اقلیم های دیگه مربوط بشه نشم.

    چه حیف واقعا دوست داشتم خودتو کمتر سانسور میکردی و راحتتر مینوشتی اونجوری شاید داستانمون باحال تر میشد

    زیباکده

    زیباکده

  • ۱۵:۳۵   ۱۳۹۷/۶/۴
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست
    سلام بچه ها من اومدم
  • ۱۰:۲۸   ۱۳۹۷/۶/۵
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    زیباکده
    مهرنوش : 
    سلام بچه ها من اومدم
    زیباکده

    مهرنوش چی شد پس؟20

  • ۱۱:۴۰   ۱۳۹۷/۶/۵
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست
    زیباکده
    نوشان : 
    زیباکده
    مهرنوش : 
    سلام بچه ها من اومدم
    زیباکده

    مهرنوش چی شد پس؟20

    زیباکده

    سلام نوشان جون، الان 2 روزه که می گم خوب بشینم و بنویسم ولی همون موقع 10 تا کار پیش میاد!

    امروز ببینم چیکار می کنم.

  • ۱۳:۲۹   ۱۳۹۷/۶/۵
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    زیباکده
    مهرنوش : 
    زیباکده
    نوشان : 
    زیباکده
    مهرنوش : 
    سلام بچه ها من اومدم
    زیباکده

    مهرنوش چی شد پس؟20

    زیباکده

    سلام نوشان جون، الان 2 روزه که می گم خوب بشینم و بنویسم ولی همون موقع 10 تا کار پیش میاد!

    امروز ببینم چیکار می کنم.

    زیباکده

    باااااووووشه1

  • ۱۳:۳۰   ۱۳۹۷/۶/۵
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    بي صبرانه منتظرم
  • ۱۷:۵۵   ۱۳۹۷/۶/۵
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست
    زیباکده
    نوشان : 
    بي صبرانه منتظرم
    زیباکده

    بلاخره یک قسمت نوشتم 34

  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان