فرک (Ferak) :
خب سوالات من برای چالش جشن یک سالگی داستانمون:
1- آیا در جایی از داستان وسوسه شدید داستان را به نحو دیگری پیش ببرید اما با وسوسه خود جنگیدید و ننوشتید(ساده تر: آیا قسمتی از داستان بود که می خواستید جور دیگر بنویسید اما این کار را نکردید؟ کجا؟ چی بود؟ چی شد؟چرا؟)
آره خب بخاطر دلخواه نویسنده های دیگه یه سری جاها از خواست خودم زدم ولی ریزشو یادم نمیاد کلا بگم که اگه همکارانم مجیک دوست تر بودن سرزمین من ظرفیتشو داشت ولی من مقاومت کردم
2-آیا شخصیتی در داستان شما وجود دارد( که خود ایجاد کننده آن باشید اما) از او متنفر باشید؟
از نجیب زاده هایی که دور آکوییلا رو گرفتند و کمکش کردن بدم میاد
3-کدام قسمت از داستانتان بیشترین تاثیر را روی خودتان داشت یعنی خودتان به عنوان خواننده از کدام بخش از نوشته خودتان بیشتر لذت بردید؟
خیلی از قسمت ها به غیر از قسمت هایی که ایراد خفن ازش گرفتید و ایراداتم وارد بود بقیه اش و عاشقشونم
قسمت های عاشقانه شارلی و اسپروس
قسمت کشته شدن لوسیل به تخت نشستن آکوییلا
اون قسمت های که مذاکرات صلح و نوشتم ( تلاشهای اسپروس)
روند بازگشت به اجتماع آکوییلا
4-آیا بخشی در داستان وجود دارد که یکی دیگر از نویسنده ها نگاشته باشد و باعث عصبانیت شما شده باشد؟
عصبانیت و از دودیدگاه جواب میدم یک از این دیدگاه که خوشم نیومده و میگم کاش نمی نوشت
دو اینکه قشنگه ولی ناراحت کننده است
در مورد اول:
1- مذاکرات اریک ماندرو با فرمانده قلعه سانتا مارتا منو خیلی عصبانی کرد من میدونستم تسلیم کردن قلعه برخلاف توافقاتمونه ولی ترچجیح میدادم این مذاکرات یه مسیر دیگه ای بره
2- در مورد کشته شدن جادوگر هم به نظرم بهتر بود یه کم استخون دار تر بهش پرداخته بشه
در مورد دوم:
1- قطعا مگ پلین
2-ازدواج مادونا با آندریاس ( برنارد بدبخت )
5-وقتی داستان تمام شود برای کدام شخصیت بیشتر از همه دلتان تنگ می شود؟
اسپروووووووووووس
6-کدام شخصیت در داستان بیشترین شباهت را به خود شما دارد؟ یا با آن همذات پنداری می کنید؟(در کل داستان)
قطعا اسپروس
7-در کل داستان شخصیت محبوب و منفور شما کدامها هستند. یک مرد و یک زن برای هر کدام.
مرد محبوب: اسپروس کیه درو آندریاااااس دارک اسلو استار لیو ماسارو
زن محبوب: اسپارک میزی پایان و پلین کلارا
مرد منفور: 0
زن منفور:0
8-آیا تا حالا چیزی در داستان نوشته اید که حتی خودتان را هم سوپرایز کرده باشید؟(از قبل پیش بینی نکردید ، وقت نوشتن فی البداهه نوشته شده)
کشته شدن لوسیل . بلاتریکس، کل پروسه به تخت نشستن آکوییلا خودش اومد من کاره ای نبودم
اسیر شدن شارلی
9-به جز سرزمینی که خودتان آفریدید کدام سرزمین را بیشتر دوست دارید؟ چرا؟
هر سه تا سرزمینو خیلی دوست دارم ولی اگر بخوام برم یه جا غیر سیلورپاین واسه زندگی احتمالا میرفتم اکسیموس ( البته نه حالا، بعد جنگ )( اگه تمومش کنید به حول و قوه الهی)
10-پایان دلخواه و لذت بخش از دید شما برای این داستان چیست؟
من دوست دارم چند فصل دیگه هم به داستانمون ادامه بدیم و یه جوری تموم بشه و نام داستان با مسما باشه واقعا بی آغاز بی پایان