خانه
609K

کافه نویسندگان

  • ۱۰:۵۴   ۱۳۹۴/۱۰/۲۳
    avatar
    کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست

    سلام به همه دوستان عزیزم

    برای اینکه خط داستان گم نشه بهتره که یه جایی داشته باشیم تا در مورد داستان گاهی به بحث و گفتگو بنشینیم و چه جایی بهتر از کافه نویسندگان. قبلا این اتفاق در کافه گفتگو می افتاد که به دلیل حجم بالای مباحث، بحث تخصصی داستان نویسی در لابه لای بقیه صحبت ها گم می شد. 

    خب در ابتدا من چند پیشنهاد دارم که اگه  دوستان موافق بودند بعد از تصویب اجرایی بشه.

    پیشنهاد اول: برای تصویب هر پیشنهادی باید حداقل نیمی از دوستان با آن موافق باشند.

    دوم: موضوع داستان نیز از این امر مستثنی نیست و برای موضوع داستان هم باید رای موافق نیمی از دوستان کسب گردد.

    سوم: هر داستان روز شنبه شروع و در روز چهارشنبه خاتمه یابد.  اضافه نمودن تعداد روزها یا کاستن آن با رای نیمی از دوستان امکان پذیر است.

    چهارم: در هر داستان نفراتی که در آن داستان خاص مشارکت مستمر داشته اند حق دارند در پایان بندی داستان هم شریک شوند. (کسی که کمتر از 4 پست در داستان داشته نمی تواند در پایان بندی مشارکت کند.) 

    پنجم: هر داستان با 4 پست به پایان می رسد یعنی وقتی داستان رو به پایان می رود، با یک پست انتهای داستان بسته نشود و امکان اضافه کردن مطلب برا ی بقیه دوستان که در نوشتن داستان مشارکت مستمر داشته اند امکان پذیر باشد. 

    حالا این آخری رو برای چی گفتم: مثلا ممکنه برای شما اصلا مهم نباشه چرا مهران رفت توی اون جریانو چی شد ولی یکی از دوستان  بخواد داستان رو از دید سوم شخص تعریف کنه(بهزاد) و بگه چرا اینطوری شد یا خیلی از بچه ها که فقط خواننده هستن منتظرن دلیل رو هم بخونن. یا مثلا توی این داستان آخر کسی بخواد تکلیف قسمت عاشقانه سامی و الکس رو روشن کنه.(خودم، شایلان، نوشان) پس انتهای داستان هم مشارکتی بسته شه.

    ششم: اگر نشانه یا سرنخی در داستان ایجاد شد توسط شخص ایجاد کننده یا هر کدام از دوستان تکلیف اون قضیه هم روشن شه اینجوری نشه ته داستان یه سری چنگال کنار یه قبر بمونه یا مثلا اینکه چرا دهکده در نقشه نیست بی جواب باشه.) اینجوری داستان استخوان دار تر میشه.

    در ابتدا هیئت نویسندگان اینجا نام نویسی کنن. ( کسانی که می خوان در داستان نویسی شرکت کنن.)

    در صورت نام نویسی و شرکت نکردن در سه داستان پیاپی شخص از هیئت به طور خودکار حذف میشه و مجددا باید نام نویسی کنه.

    لطفا اول نام نویسی کنید بعد  این شش پیشنهاد من رو به رای بگذارید. در صورتی که پیشنهادی دارید بنویسید تا در صورت تصویب اجرایی بشه.

    متشکرم از همتون.

    ویرایش شده توسط فرک (Ferak) در تاریخ ۲۳/۱۰/۱۳۹۴   ۱۱:۰۵
  • leftPublish
  • ۱۱:۳۷   ۱۳۹۷/۸/۲۱
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15940 پست
    زیباکده
    نوشان : 
    بهزاد من خوندم به اوج برگشتیاااااا
    زیباکده

    ممنون 17

  • ۱۱:۴۲   ۱۳۹۷/۸/۲۱
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15940 پست
    زیباکده
    مهرنوش : 
    سلام آقا بهزاد آفرین
    قسمت لونل و قسمت روسپی عالی بود بخصوص دیالوگ های روسپی، ولی من اگر بجای شما بودم در این قسمت وزن بیشتری به تحلیل های سیاسی می دادم تا نظامی
    من انتظار از اتفاقاتی که به شما پاس دادم مثل اخبار مخابره شده جاسوس ها از پایتخت سیلورپاین و ماجرای حضور باسمون ها در جنگ بیشتر استفاده بشه ولی در کل من از خوندنش لذت بردم.
    زیباکده

    ممنون مهرنوش.

    من سعی کردم توی این قسمت از یه روش دیگه هم بهره ببرم و تجربه ش کنم که شاید بعدا بیشتر به شیوه داستان نویسیم اضافه بشه. اونم اینه بعضی از اتفاقات رو توی پس زمینه بولد کنم. شاید چون بار اولم بود خیلی موفق نشدم. یعنی روایت این قسمت، چهار بخش داشت که من توی سه بخشش شدیدا به این اتفاقات پرداختم. یعنی میخواستم نشون بدم، فکر و ذکر همه الان اینه. 

    ولی چون الان مثلا دو سه روزه که باخبر شدن همه و تحلیل های سیاسی به زمان بیشتری نیاز داره، من فکر کردم که اینا اول فرض رو میگیرن که این اتفاق هر چی هست الان سه تا کشور بهشون حمله کردن و باید اولویت این باشه که چطور عمل کنن که نابود نشن. در مرحله بعدی ببینن که اصلا چی شده و چطور باید از نظر سیاسی با این اتفاق برخورد کنن.

    در مورد برخورد دو ارتش حق با توئه اما الان دیگه بهش نمی پردازم، چون داستانم دیگه خیلی طولانی میشه و توی قسمت بعد که مثلا یه هفته ای هست همو دیدن، بهش میپردازم.

    ویرایش شده توسط بهزاد لابی در تاریخ ۲۱/۸/۱۳۹۷   ۱۳:۲۵
  • ۲۲:۴۲   ۱۳۹۷/۸/۲۱
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    بهزاد من هم خوندم. متشکرم که تو هم به موقع نوشتی و تاخیر نداشتی خیلی خوبه.
    نوشان شنبه نوبت توئه. امیدوارم تو هم بتونی به موقع بنویسی.
    و اما در مورد این قسمت. من تقریبا نظرم با مهرنوش یکی هست. بخش لونل و روسپی از بقیه بخشها پر کشش تر بود.
    چیزی که توی این قسمت برای من به عنوان یک خواننده خیلی جذاب بود خوندن نام کاراکترهای دوست داشتنی دو اقلیم در کنار هم بود و از تجسم همکاری برنارد با فابیوز یا هم صحبت شدن لابر و آندریاس خیلی لذت بردم. جا داره این روابط رو بیشتر بپرورونیم.
    خب همه چیز داره آماده میشه
  • ۰۹:۲۰   ۱۳۹۷/۸/۲۲
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    من تا شنبه وقت دارم؟
  • ۱۱:۰۶   ۱۳۹۷/۸/۲۲
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    زیباکده
    نوشان : 
    من تا شنبه وقت دارم؟
    زیباکده

    بـــــــــــــــــــــله.

    هر کدوم سه روز کاری از زمانیکه نفر قبلمون نوشته.

  • leftPublish
  • ۱۳:۱۲   ۱۳۹۷/۸/۲۲
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست
    نوشان جون اگر می تونی همین امروز بنویس که هیجانمون همینطوری بالا بمونه
  • ۰۹:۲۲   ۱۳۹۷/۸/۲۳
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    آخرین مهلت نوشتن قسمتها:
    -نوشان:شنبه 26 آبان
    -فرک:چهارشنبه 30 آبان
    -مهرنوش: سه شنبه 6 آذر
    -بهزاد:دوشنبه 12 آذر
  • ۰۹:۲۶   ۱۳۹۷/۸/۲۳
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    بچه ها از الان نوبتها رو نوشتم که ببینید چقدر تا نوشتن قسمت بعدی خودتون وقت دارید. ایده پردازی کنید حتی میشه کلیات داستان رو یه جا نوشت و روزی که نوبتمون هست نسخه اصلی قسمت خودمون رو بنویسیم.
    بچه ها دو نکته: 1- تعطیلات رسمی به جز (پنجشنبه و جمعه جزو روزی که شما مهلت نوشتن دارید شمرده میشه، مگر اینکه اون تعطیلی بیشتر از یک روز باشه که شمرده نمیشه)
    2-اینو توافق باید بکنیم که آیا مثلا اگه امروز نوشان بنویسه من به جای چهارشنبه باید سه شنبه بنویسم.
  • ۰۹:۳۰   ۱۳۹۷/۸/۲۳
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    همینجا نظر خودم رو در مورد گزینه دو بدم به نظر من نه لازم نیست. هر کدوم از ما یه زمان ماکزیمم داریم. که میشه قبل از رسیدن به زمان ماکزیمم نوشت که هیجان بقیه بچه ها رو بیشتر می کنه و شاید نفر بعدی رو هم تشویق کنه که قبل از زمان ماکزیمم خودش بنویسه، اما بعد از دد لاین تعیین شده نوشتن یعنی بد قولی.
  • ۱۲:۵۸   ۱۳۹۷/۸/۲۳
    avatar
    بهزاد لابیکاپ آشپزی 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|26985 |15940 پست
    به نظر منم دِد لاین رو نمیخواد منوط کنیم به نفر قبلی که هی بخوایم فکر کنیم. بر همین اساس بریم خوبه. فقط هر دور که تموم شد لطفا دور جدید رو هم اعلام کن.
  • leftPublish
  • ۱۳:۱۶   ۱۳۹۷/۸/۲۳
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    فعلا رای منو بهزاد یکسانه. نوشان و مهرنوشم نظر خودتونو بگید.
    باشه بهزاد هر دفعه نوبت هر چهار نفر رو اعلام می کنم.
  • ۱۴:۲۷   ۱۳۹۷/۸/۲۳
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    منم با شما موافقم
    من داستانمو نوشتم منتظر کوییک نقداتون هستم
  • ۰۹:۵۷   ۱۳۹۷/۸/۲۶
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    نوشان من داستانت رو خوندم. این قسمت قشنگ و جالب بود. آفرین
  • ۱۷:۲۵   ۱۳۹۷/۸/۲۶
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست

    سلام نوشان جون
    ممنون که با رعایت زمانبندی داستان خودت رو نوشتی
    من راستش زیاد طرفدار این قسمتت نیستم ولی زیاد غر نمی زنم چون در زمانی که فرصت اصلاح بود من نتونستم نظرمو بگم و فرصتی برای اصلاح در احتیار تو قرار نگرفت.
    ولی برای اینکه از نظر من مطلع باشی مواردی که به نظرم رسید رو بهت می گم:
    اول اینکه نحوه ی فرار یک پسر بچه رو از دست سربازان مسلح خیلی سر سری نوشتی و من اگر جای تو بودم جوری می نوشتم که انگار پسربچه پنهان شده و بعدا فرارکرده که طبیعی تر و باورپذیرتر به نظر بیاد.
    دوم اینکه پاراگراف های این قسمت خیلی منسجم به نظر نمی رسه و من یکجاهایی احساس کردم که قسمت های مختلف از یک گام یکسان برخوردار نیستند و بریده بریده به نظر میان.
    سوم: اینکه حالا که به عقب فلش بک زدی و دوباره به مذاکرات آکوییلا با باسمون ها پرداختی خیلی بهتر بود که به روبداد بعدی یعنی از راه رسیدن کاروان بزرگ اکسیموسو بی معنی و غیر قابل تحلیل بودن پیام اونها اشاره ای می کردی تا اطلاعات حمله به بندر شمالی دزرتلند به شما برسه.
    چهارم: نام گذاریت برای باسمون ها عالی بود و یکی از نکات درخشان این قسمت بود و دیگه بعد از تکاما و کیموتو، نام های اخیر، ژاپنی طور بودن باسمون ها رو مشخص کرد :D آفرین من شخصا این حضور ذهن رو نداشتم.
    نکته بعدی در مورد کیه درو و اسپارک هست: یکجوری نوشتی که انگار کیه درو تصمیم خودش رو برای حمله بصورت قطعی گرفته ولی اسپارک مخالف هست و راه دیگه ای رو انتخاب کرده! یکجوری باید سلسله مراتب رو بین اینها و باقی وفاداران به اسپروس نشون بدی.
    و آخرین نکته تیر خوردن پسر بچه از فاصله نزدیک بود به نحوی که تیر بهش اصابت کرد و با ناله به زمین افتاد ولی در خط بعدی نوشتی که زخم سطحی بود! یکم مشکل می شه این اتفاق رو تجسم کرد چون زخم با شمشیر که نبود که مثلا خراش باشه و اگر تیر فقط بهش ساییده بود که دلیل نداشت به زمین بیوفته! شایدم من دارم زیادی گیر می دم
    به هر حال دوباره تاکید می کنم که از نظر من یک قسمتی که من یا بقیه بهش انتقادهایی داشته باشیم هزار بار بهتر از تاخیر در هر روز هست و اینو در آخر فصل در امتیازات حتما باید در نظر بگیریم و جریمه تاخیر رو خیلی جدی محاسبه کنیم.
    خیلی خیلی ممنون که انتقاد های بی سر و ته من رو خوندی و ممنون که به موقع نوشتی.

    ویرایش شده توسط مهرنوش در تاریخ ۲۶/۸/۱۳۹۷   ۱۷:۴۵
  • ۱۷:۲۵   ۱۳۹۷/۸/۲۶
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست
    فرک جون حالا منتظر تو هستیم.
  • ۱۷:۲۶   ۱۳۹۷/۸/۲۶
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست
    زیباکده
    فرک (Ferak) : 
    فعلا رای منو بهزاد یکسانه. نوشان و مهرنوشم نظر خودتونو بگید.
    باشه بهزاد هر دفعه نوبت هر چهار نفر رو اعلام می کنم.
    زیباکده

    منم با شما موافقم.

  • ۱۷:۵۰   ۱۳۹۷/۸/۲۶
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    زیباکده
    مهرنوش : 
    سلام نوشان جون
    ممنون که با رعایت زمانبندی داستان خودت رو نوشتی
    من راستش زیاد طرفدار این قسمتت نیستم ولی زیاد غر نمی زنم چون در زمانی که فرصت اصلاح بود من نتونستم نظرمو بگم و فرصتی برای اصلاح در احتیار تو قرار نگرفت.
    ولی برای اینکه از نظر من مطلع باشی مواردی که به نظرم رسید رو بهت می گم:
    اول اینکه نحوه ی فرار یک پسر بچه رو از دست سربازان مسلح خیلی سر سری نوشتی و من اگر جای تو بودم جوری می نوشتم که انگار پسربچه پنهان شده و بعدا فرارکرده که طبیعی تر و باورپذیرتر به نظر بیاد.
    دوم اینکه قسمت های این قسمت خیلی منسجم به نظر نمی رسه و من یکجاهایی احساس کردم که قسمت های مختلف از یک گام یکسان برخوردار نیستند و بریده بریده به نظر میان.
    سوم: اینکه حالا که به عقب فلش بک زدی و دوباره به مذاکرات آکوییلا با باسمون ها پرداختی خیلی بهتر بود که به روبداد بعدی یعنی از راه رسیدن کاروان بزرگشون و بی معنی بودن پیام اونها و ... اشاره ای می کردی.
    چهارم: نام گذاریت برای باسمون ها عالی بود و یکی از نکات درخشان این قسمت بود و دیگه بعد از تکاما و کیموتو، نام های اخیر ژاپنی طور بودن باسمون ها رو مشخص کرد :D
    نکته بعدی در مورد کیه درو و اسپارک هست: یکجوری نوشتی که انگار کیه درو تصمیم خودش رو برای حمله بصورت قطعی گرفته ولی اسپارک مخالف هست و راه دیگه ای رو انتخاب کرده! یکجوری باید سلسله مراتب رو بین اینها و باقی وفاداران به اسپروس نشون بدی.
    و آخرین نکته تیر خوردن پسر بچه از فاصله نزدیک بود به نحوی که تیر بهش اصابت کرد و با ناله به زمین افتاد ولی در خط بعدی نوشتی که زخم سطحی بود! یکم مشکل می شه این اتفاق رو تجسم کرد چون زخم با شمشیر که نبود که مثلا خراش باشه و اگر تیر فقط بهش ساییده بود که دلیل نداشت به زمین بیوفته! شایدم من دارم زیادی گیر می دم
    به هر حال دوباره تاکید می کنم که از نظر من یک قسمتی که من یا بقیه بهش انتقادهایی داشته باشیم هزار بار بهتر از تاخیر در هر روز هست و اینو در آخر فصل در امتیازات حتما باید در نظر بگیریم و جریمه تاخیر رو خیلی جدی محاسبه کنیم.
    خیلی خیلی ممنون که انتقاد های بی سر و ته من رو خوندی و ممنون که به موقع نوشتی.
    زیباکده

    مهرنوش جون انتقادات اتفاقا به جا بود 

    در مورد فرار سيمپرسون حق با تواه من خيلي واجع به نحوه فرارش فك كردم تو قسمت آخرم هم نوشتم كه پشت بوته اي پنهان شد ولي بعد با خودم فك كردم اگه همن طوري پنهان بمونه شايد بعد از پايان درگيري كه نفرات تايگريس ميان اوضاع كليه و اطرافشو بررسي كنن پيداش كنن هرچي فك كردم جايي اون اطراف نديدم بشه توش راحت منتظر مرند اينا برن واسه همين رار و به قرار ترجيح دادم ولي كلا ميشد بهتر بهش پرداخت من نتونستم به قول خودت زودتر ميگفتي و ميفهميدم غير منطقيه راههاي ديگه رو امتحان ميكردم

    در مورد قسمت دوم نميتونم نظر بدم حتما همين طوره شايد با چند بار خوندن ميتونستم منسجم ترش كنم ولي به اتفاقي كه واسه من افتاد اينه كه من ميخواستم حتما چهارشنبه پست كنم و بعدشك خيلي كار ريخت سرم و وقت تصحيح و از دست دادم 2

    در مورد سوم بيشتر توضيح بده لطفا كه بعدا بهش بپردازم منظورت از بي معني بودن پيامشون چيه؟

    در مورد نام گزاري واقعا خودم از اول ياد اسامي ژاپني افتادم با تكاما و كيموتو واسه همين سعي كردم اينجوري به همون روند وفادار بمونم

    در مورد سلسله مراتب هم حق با تواه من نبايد يه جوري بنويسم انگار ميه درو همه كاره ست يا اسپارك بايد همه كاره باشه يا شوراي فرماندهي اي چيزي باشه دفعه بعد اينو هم مد نظرم هست كه درست بنويسم

    درمورد آخر باز هم ميپذيرم نقدتو تيري كه اصابت نكرده شايد بتونه طرف و بندازه ولي احتمالش خيلي كمه به هر حال اين تيكه اش سرسري شد بهش بيشتر مي پرداختم اين طوري نميشد( جريان فرار اسپارك و شارلي از قصر شد15)

  • ۱۷:۵۰   ۱۳۹۷/۸/۲۶
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
    زیباکده
    مهرنوش : 
    سلام نوشان جون
    ممنون که با رعایت زمانبندی داستان خودت رو نوشتی
    من راستش زیاد طرفدار این قسمتت نیستم ولی زیاد غر نمی زنم چون در زمانی که فرصت اصلاح بود من نتونستم نظرمو بگم و فرصتی برای اصلاح در احتیار تو قرار نگرفت.
    ولی برای اینکه از نظر من مطلع باشی مواردی که به نظرم رسید رو بهت می گم:
    اول اینکه نحوه ی فرار یک پسر بچه رو از دست سربازان مسلح خیلی سر سری نوشتی و من اگر جای تو بودم جوری می نوشتم که انگار پسربچه پنهان شده و بعدا فرارکرده که طبیعی تر و باورپذیرتر به نظر بیاد.
    دوم اینکه قسمت های این قسمت خیلی منسجم به نظر نمی رسه و من یکجاهایی احساس کردم که قسمت های مختلف از یک گام یکسان برخوردار نیستند و بریده بریده به نظر میان.
    سوم: اینکه حالا که به عقب فلش بک زدی و دوباره به مذاکرات آکوییلا با باسمون ها پرداختی خیلی بهتر بود که به روبداد بعدی یعنی از راه رسیدن کاروان بزرگشون و بی معنی بودن پیام اونها و ... اشاره ای می کردی.
    چهارم: نام گذاریت برای باسمون ها عالی بود و یکی از نکات درخشان این قسمت بود و دیگه بعد از تکاما و کیموتو، نام های اخیر ژاپنی طور بودن باسمون ها رو مشخص کرد :D
    نکته بعدی در مورد کیه درو و اسپارک هست: یکجوری نوشتی که انگار کیه درو تصمیم خودش رو برای حمله بصورت قطعی گرفته ولی اسپارک مخالف هست و راه دیگه ای رو انتخاب کرده! یکجوری باید سلسله مراتب رو بین اینها و باقی وفاداران به اسپروس نشون بدی.
    و آخرین نکته تیر خوردن پسر بچه از فاصله نزدیک بود به نحوی که تیر بهش اصابت کرد و با ناله به زمین افتاد ولی در خط بعدی نوشتی که زخم سطحی بود! یکم مشکل می شه این اتفاق رو تجسم کرد چون زخم با شمشیر که نبود که مثلا خراش باشه و اگر تیر فقط بهش ساییده بود که دلیل نداشت به زمین بیوفته! شایدم من دارم زیادی گیر می دم
    به هر حال دوباره تاکید می کنم که از نظر من یک قسمتی که من یا بقیه بهش انتقادهایی داشته باشیم هزار بار بهتر از تاخیر در هر روز هست و اینو در آخر فصل در امتیازات حتما باید در نظر بگیریم و جریمه تاخیر رو خیلی جدی محاسبه کنیم.
    خیلی خیلی ممنون که انتقاد های بی سر و ته من رو خوندی و ممنون که به موقع نوشتی.
    زیباکده

    مهرنوش جون انتقادات اتفاقا به جا بود 

    در مورد فرار سيمپرسون حق با تواه من خيلي واجع به نحوه فرارش فك كردم تو قسمت آخرم هم نوشتم كه پشت بوته اي پنهان شد ولي بعد با خودم فك كردم اگه همن طوري پنهان بمونه شايد بعد از پايان درگيري كه نفرات تايگريس ميان اوضاع كليه و اطرافشو بررسي كنن پيداش كنن هرچي فك كردم جايي اون اطراف نديدم بشه توش راحت منتظر مرند اينا برن واسه همين رار و به قرار ترجيح دادم ولي كلا ميشد بهتر بهش پرداخت من نتونستم به قول خودت زودتر ميگفتي و ميفهميدم غير منطقيه راههاي ديگه رو امتحان ميكردم

    در مورد قسمت دوم نميتونم نظر بدم حتما همين طوره شايد با چند بار خوندن ميتونستم منسجم ترش كنم ولي به اتفاقي كه واسه من افتاد اينه كه من ميخواستم حتما چهارشنبه پست كنم و بعدشك خيلي كار ريخت سرم و وقت تصحيح و از دست دادم 2

    در مورد سوم بيشتر توضيح بده لطفا كه بعدا بهش بپردازم منظورت از بي معني بودن پيامشون چيه؟

    در مورد نام گزاري واقعا خودم از اول ياد اسامي ژاپني افتادم با تكاما و كيموتو واسه همين سعي كردم اينجوري به همون روند وفادار بمونم

    در مورد سلسله مراتب هم حق با تواه من نبايد يه جوري بنويسم انگار ميه درو همه كاره ست يا اسپارك بايد همه كاره باشه يا شوراي فرماندهي اي چيزي باشه دفعه بعد اينو هم مد نظرم هست كه درست بنويسم

    درمورد آخر باز هم ميپذيرم نقدتو تيري كه اصابت نكرده شايد بتونه طرف و بندازه ولي احتمالش خيلي كمه به هر حال اين تيكه اش سرسري شد بهش بيشتر مي پرداختم اين طوري نميشد( جريان فرار اسپارك و شارلي از قصر شد15)

  • ۱۷:۱۱   ۱۳۹۷/۸/۲۷
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست
    فرک جون لطفا زودتر بنویس
  • ۱۷:۱۶   ۱۳۹۷/۸/۲۷
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست
    زیباکده
    نوشان : 
    زیباکده
    مهرنوش : 
    سلام نوشان جون
    ممنون که با رعایت زمانبندی داستان خودت رو نوشتی
    من راستش زیاد طرفدار این قسمتت نیستم ولی زیاد غر نمی زنم چون در زمانی که فرصت اصلاح بود من نتونستم نظرمو بگم و فرصتی برای اصلاح در احتیار تو قرار نگرفت.
    ولی برای اینکه از نظر من مطلع باشی مواردی که به نظرم رسید رو بهت می گم:
    اول اینکه نحوه ی فرار یک پسر بچه رو از دست سربازان مسلح خیلی سر سری نوشتی و من اگر جای تو بودم جوری می نوشتم که انگار پسربچه پنهان شده و بعدا فرارکرده که طبیعی تر و باورپذیرتر به نظر بیاد.
    دوم اینکه قسمت های این قسمت خیلی منسجم به نظر نمی رسه و من یکجاهایی احساس کردم که قسمت های مختلف از یک گام یکسان برخوردار نیستند و بریده بریده به نظر میان.
    سوم: اینکه حالا که به عقب فلش بک زدی و دوباره به مذاکرات آکوییلا با باسمون ها پرداختی خیلی بهتر بود که به روبداد بعدی یعنی از راه رسیدن کاروان بزرگشون و بی معنی بودن پیام اونها و ... اشاره ای می کردی.
    چهارم: نام گذاریت برای باسمون ها عالی بود و یکی از نکات درخشان این قسمت بود و دیگه بعد از تکاما و کیموتو، نام های اخیر ژاپنی طور بودن باسمون ها رو مشخص کرد :D
    نکته بعدی در مورد کیه درو و اسپارک هست: یکجوری نوشتی که انگار کیه درو تصمیم خودش رو برای حمله بصورت قطعی گرفته ولی اسپارک مخالف هست و راه دیگه ای رو انتخاب کرده! یکجوری باید سلسله مراتب رو بین اینها و باقی وفاداران به اسپروس نشون بدی.
    و آخرین نکته تیر خوردن پسر بچه از فاصله نزدیک بود به نحوی که تیر بهش اصابت کرد و با ناله به زمین افتاد ولی در خط بعدی نوشتی که زخم سطحی بود! یکم مشکل می شه این اتفاق رو تجسم کرد چون زخم با شمشیر که نبود که مثلا خراش باشه و اگر تیر فقط بهش ساییده بود که دلیل نداشت به زمین بیوفته! شایدم من دارم زیادی گیر می دم
    به هر حال دوباره تاکید می کنم که از نظر من یک قسمتی که من یا بقیه بهش انتقادهایی داشته باشیم هزار بار بهتر از تاخیر در هر روز هست و اینو در آخر فصل در امتیازات حتما باید در نظر بگیریم و جریمه تاخیر رو خیلی جدی محاسبه کنیم.
    خیلی خیلی ممنون که انتقاد های بی سر و ته من رو خوندی و ممنون که به موقع نوشتی.
    زیباکده

    مهرنوش جون انتقادات اتفاقا به جا بود 

    در مورد فرار سيمپرسون حق با تواه من خيلي واجع به نحوه فرارش فك كردم تو قسمت آخرم هم نوشتم كه پشت بوته اي پنهان شد ولي بعد با خودم فك كردم اگه همن طوري پنهان بمونه شايد بعد از پايان درگيري كه نفرات تايگريس ميان اوضاع كليه و اطرافشو بررسي كنن پيداش كنن هرچي فك كردم جايي اون اطراف نديدم بشه توش راحت منتظر مرند اينا برن واسه همين رار و به قرار ترجيح دادم ولي كلا ميشد بهتر بهش پرداخت من نتونستم به قول خودت زودتر ميگفتي و ميفهميدم غير منطقيه راههاي ديگه رو امتحان ميكردم

    در مورد قسمت دوم نميتونم نظر بدم حتما همين طوره شايد با چند بار خوندن ميتونستم منسجم ترش كنم ولي به اتفاقي كه واسه من افتاد اينه كه من ميخواستم حتما چهارشنبه پست كنم و بعدشك خيلي كار ريخت سرم و وقت تصحيح و از دست دادم 2

    در مورد سوم بيشتر توضيح بده لطفا كه بعدا بهش بپردازم منظورت از بي معني بودن پيامشون چيه؟

    در مورد نام گزاري واقعا خودم از اول ياد اسامي ژاپني افتادم با تكاما و كيموتو واسه همين سعي كردم اينجوري به همون روند وفادار بمونم

    در مورد سلسله مراتب هم حق با تواه من نبايد يه جوري بنويسم انگار ميه درو همه كاره ست يا اسپارك بايد همه كاره باشه يا شوراي فرماندهي اي چيزي باشه دفعه بعد اينو هم مد نظرم هست كه درست بنويسم

    درمورد آخر باز هم ميپذيرم نقدتو تيري كه اصابت نكرده شايد بتونه طرف و بندازه ولي احتمالش خيلي كمه به هر حال اين تيكه اش سرسري شد بهش بيشتر مي پرداختم اين طوري نميشد( جريان فرار اسپارك و شارلي از قصر شد15)

    زیباکده

    تشکر نوشان جون برای روی بازت در پذیرش انتقادات 18

    در مورد انتقاد شماره 3: خوب طبیعتا وقتی یک گروه بزرگ با مقام خیلی بالا مثل وزیر اعظم وارد یک پایتخت می شه حتما درخواست یا پیام مهمی داره، گروه اکسیموس هیچ پیام یا خواسته ی مهمی مطرح نکرد و حرف های غیر ضروری مثل اعلام خبر آزاد شدن خاک اکسیموس و شروع حمله به خاک دزرتلند رو عنوان کرد که هیچ نیازی نبود برای این اخبار چنین کاروانی اعظام بشه بخصوص در سیلورپاین که هنوز  وضعیت خیلی با ثباتی پیدا نکرده و جنگ قدرت داخلی در جریانه

    پس بدیهی بود که تیم سیاسی آکوییلا از این اقدام همسایشون تعجب کنند و سعی کنند یک معنی و هدف برای اینکار پیدا کنند.

  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان