چی بگم دلم ازین مردم نابلد خونه!
... هر شب ما دلگیر، شبِ از فردا سیر
چشم شوری بی اشک، حرفی از جنس کشک
فصل تصویر بد، سازهای نابلد
شهرِ از خود بی خود، که کلیدش گم شد
ما بهاری وسط پاییزیم
عاشقانه های حلق آویزیم
برگ زردیمُ فرو میریزیم
من و تو دوباره بر میخیزیم ... (شهیار قنبری) !!!