خانه
29.2K

✿◠‿◠ بیـــــوگـــــرافــــی ✿⊱╮

  • ۱۰:۲۸   ۱۳۹۲/۱۲/۲۱
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|7775 |5225 پست
     دوست جونام

    از امروز میخوام هر سری بیوگرافی یکی از هنرمندای محبوبمون رو بذازم نظرتون ؟

  • leftPublish
  • ۱۳:۰۱   ۱۳۹۲/۱۲/۲۴
    avatar
    سنا
    دو ستاره ⋆⋆|652 |2369 پست
    منم نمیدونستم یعنی وقتی فهمیدم زن داره و ی دختر هم داره ک دیگه کلی تعجب کردم
    قبل از معروف شدنش در قصرالدشت(خیابان آذربایجان"سلسبیل") زندگی میکرد و اونجا در ی حسینیه مداحی هم میکرد
  • ۰۹:۲۰   ۱۳۹۲/۱۲/۲۶
    avatar
    pari san
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|7775 |5225 پست
     نفر بعدی کی باشه ؟؟؟؟؟نفر بعدی کی باشه ؟؟؟؟؟نفر بعدی کی باشه ؟؟؟؟؟
  • ۰۹:۴۸   ۱۳۹۲/۱۲/۲۶
    avatar
    ronak n
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13385 |16410 پست
    شهاب حسینی

  • ۰۹:۵۳   ۱۳۹۲/۱۲/۲۶
    avatar
    ارزو
    کاربر جديد|53 |68 پست
    خوب بود مرسى
  • ۰۹:۵۴   ۱۳۹۲/۱۲/۲۶
    avatar
    ارزو
    کاربر جديد|53 |68 پست
    خوب بود مرسى
  • leftPublish
  • ۱۰:۰۸   ۱۳۹۲/۱۲/۲۶
    avatar
    pari san
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|7775 |5225 پست
    موافقم روناک جونم
  • ۱۰:۲۴   ۱۳۹۲/۱۲/۲۶
    avatar
    مروارید
    یک ستاره ⋆|399 |1307 پست
    َهاب حسینی هم پیشنهاد خوبیه ه ه ه
  • ۱۰:۵۴   ۱۳۹۲/۱۲/۲۶
    avatar
    pari san
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|7775 |5225 پست

     شهاب حسیـــنی - بازیگر


    نام : شهاب الدین

    نام خانوادگی : حسینی تنکابنی

    تاریخ تولد : 1352/11/14

    محل تولد : تهران

    تاهل : متاهل

    فرزندان : امیرعلی و محمد امین

    ----------------------------------------
    سید شهاب الدین حسینی تنکابنی درسال ۱۳۵۲ در تهران متولد شد. او اولین فرزند خانواده  است و یک برادر و دو خواهر دارد. تحصیلات دانشگاهی او دررشته روانشناسی بود که آن را به قصد مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت.

    به نقل از پدر شهاب حسینی :

    من متولد شهریور 1328 هستم. شهاب فرزند اول من است و مهدی فرزند دوم. شهاب که به کار بازیگری مشغول است و مهدی هم علاقه‌مند موسیقی. غیر از شهاب و مهدی، دو دختر هم دارم. مختصر زندگی
    من هم به این ترتیب است که وقتی دیپلم گرفتم، برای ادامه تحصیل به دانشکده
    خلبانی رفتم ولی چون دو تا از برادرانم در آن زمان قبل از انقلاب سیاسی
    بودند، اخراجم کردند.
    بعد از آن رفتم رشته زبان وادبیات  انگلیسی و سرنوشت طوری رقم خورد که دبیر بشوم. 30سال کارمند آموزش پرورش
    بودم. البته فعالیت‌های دیگری هم داشتم؛‌ مثل فعالیت‌های تجاری. 
    در
    کنار این فعالیت‌هایی که گفتم، شعر هم می‌گفتم و داستان هم می‌نوشتم. حتی
    یادم هست چند فیلمنامه هم نوشتم اما مهم‌تر از همه، ترجمه‌هایی بود که در
    آن زمان‌ انجام دادم. دو سه کار، از آثار ژول ‌ورن را ترجمه کردم؛ مثل
    «بیست هزار فرسنگ زیر دریا» و «دور دنیا در هشتاد روز» و بعد از آن به همراه آقای سیفی قمی شروع کردیم به ترجمه کتاب «نگاهی به ایران». این کتاب را
    مهندس هوشنگ سیحون در خارج از کشور منتشر کرده بود و شرح دیده‌های
    او(طراحی‌ها و کروکی‌ها) در سفر به روستا‌های اطراف تهران، شهرستان‌ها،
    اماکن تاریخی و.... است.

     

    خوانندگی شهاب حسینی

     

    حسینی به همراه چندی از دوستانش و همچنین برادرش سید مهدی حسینی، گروه موسیقی هفت را تاسیس کردند. تا کنون چهار مجموعه آهنگ از این گروه منتشر شده‌است که شهاب حسینی در آلبوم یک و دو به دکلمه پرداخته و درآلبوم سه و چهار خوانندگی کرده‌است.

     داستان آشنایی و ازدواج شهاب حسینی و همسرش

    ۲۲ساله بودم که با بچه‌های تئاتر دانشگاه تهران کار می‌کردم؛ جوانی سرگشته از طبقه ‌متوسط جامعه که به امکانات تفریحی متمولانه دسترسی نداشت. تا قبل از این‌که همسرم را ببینم، قصد ازدواج
    نداشتم تا این‌که روزگار ما را در برابر هم قرار داد. به او پیشنهاد
    آشنایی دادم اما‌ همسرم هیچ اعتقادی به اینگونه دوستی‌ها و آشنایی‌ها نداشت
    و گفت: اگر کسی واقعا عاشق است و تمایل قلبی برای رسیدن به دختر مورد
    علاقه‌اش‌ دارد، باید در این راه صادقانه گام بردارد و بنابراین موضوع را
    با خانواده‌ام در میان گذاشتم‌ و مصمم به ازدواج شدم. دیگر تکه‌ دوم زندگی‌ام را پیدا کرده بودم. بعد از صحبت‌های اولیه و رسم و رسومی که در این رهگذر طی می‌شود، بعد از ۴-۳ ماه نامزدی، عقد کردیم ‌اما‌ شرایط برگزاری جشن عروسی را نداشتم، از طرفی مایل بودم استقلال در زندگی را با برگزاری جشن توسط خودم آغاز کنم؛ به همین دلیل ۳ سال طول کشید تا ما به جشن عروسی برسیم.

    از صفر شروع كردیم

     من آن زمان سیدشهاب الدین حسینی بودم. فقط همین. خلاصه اینكه ما از صفر و
    دركنار هم شروع كردیم. البته پدرومادر هردوی ما سعی داشتند كه دستمان را
    بگیرند. اما ما قرار گذاشته بودیم كه روی پای خودمان بایستیم و خوشبختانه
    همین طور هم شد. خلاصه اینكه من سیدشهاب الدین 22ساله و پریچهر 15
    ساله زندگی مشتركمان را با تمام كم و كاستی هایش شروع كردیم و تا امروز
    باوجود همه سختی ها و فراز و نشیب ها در تمام مدت در كنار هم بودیم. 

     

    فرزندان شهاب حسینی

    شهاب حسینی و پریچهر حسینی صاحب ۲ پسر به نام‌های «محمد امین» و «امیر علی» هستند.

    محمد امین:

    پسر
    اول او محمد امین است که در روز تولد شهاب حسینی یعنی 14 بهمن در 1382
    متولد شد. محمد امین عاشق «بت من» و «اسپایدر من» است. محمد امین قشنگ ترین
    هدیه خدا به من و زندگی‌ام بوده است.

     امیرعلی:

    امیر علی حسینی، پسر دوم شهاب حسینی که ۲۰ مرداد یک ساله شده است

    کافه شهاب حسینی

    شهاب حسینی و همسرش یک کافه در لواسان دارند. مدیریت این کافه به عهده پریچهر حسینی همسر شهاب حسینی است.  کافه هنر طراحی و دکوراسیون داخلی جالبی دارد. نه می‌توانید بگویید شبیه خانه است نه‌می‌توانید صرفا
    به شکل یک کافه به آن نگاه کنید زیرا آمیزه‌ای از هر دوی این‌هاست! کافه از
    بیرون به شکل یک کلبه کوچک جنگلی است البته اگر با کمی دقت به اطرافش نگاه
    کنید متوجه قسمت دیگری در خارج کلبه می‌شوید که از چند صندلی و 2 آکواریوم
    بزرگ که ماهی‌های بسیار زیبایی هم دارند، درست شده که فضایی ساده اما دوست‌داشتنی را شکل داده است و بیشتر شبیه لوکیشن یک فیلم به‌نظر می‌رسد.

     وقتي
    از او مي‌پرسیم كه قصدش از برپايي اين كافه چه بوده، در پاسخ مي‌گويد:
    دلايل متعدد و مختلفي داشت. يكي اين بود كه دلم نمي‌خواست به لحاظ اقتصادي
    فقط به سينما وابسته باشم. یکی دیگر از اهدافم هم از ایجاد این کافه بنابر
    همان ضرب‌المثل فرانسوی است که می‌گوید: ایده‌های بزرگ همیشه از پشت میزهای
    کوچک کافه‌ها شکل می‌گیرد. هدفم این بود که در اینجا ایده‌های خوب و خلاق
    هنری شکل بگیرد. اما ظاهرا يكي ديگر از دلايلي كه باعث شده شهاب اين كافه
    كوچك را راه‌اندازي كند اين بوده كه پايگاهي داشته باشد براي ديدار دوستان و
    دوستدارانش تا در فرصت‌هايي كه دست مي‌دهد بتواند با آن‌ها گپ و گفتي
    داشته باشد.رضا صادقی افطار ماه رمضان امسال میهمان کافه هنر بود.

    شاید بد نباشد که شما هم بدانید این کافه دوست داشتنی تا به حال میزبان استاد جمشید مشایخی و رضا صادقی در سالروز تولدشان بوده است تا با این کار بیشتر از قبل به هویت خود اعتبار بخشد. 

    با اوج گرفتن شهاب خودم را می بینم

    اینكه
    شاهد باشی همسرت با سرعت و شتاب،  همه سرازیری ها را طی می كند و تو در
    حاشیه ای،  یعنی با وجود اینكه همسرش بودی و هستی و شاید نزدیك ترین فرد
    زندگی، او درست مثل دیگران كه از بیرون شاهد رشد او هستند باید از پشت صحنه
    تماشاگر صعودش باشی، در ظاهر سخت به نظر می رسد. اما این تنها یك بخش از
    ماجراست یعنی چیزی كه شاید از بیرون قابل دیدن و تصور و قضاوت است. اما یك
    بخش دیگر ماجرا تصویری است كه من و شهاب خودمان از زندگی مشترك مان داریم.
    خیلی ها حتی با نگاهشان بارها از من پرسیدند كه تو چطور نشستی تا شهاب
    روزبه روز محكم تر بایستد. اما حقیقت برای من چیز دیگری است. با اوج گرفتن
    شهاب من خودم را می بینم كه رشد می كنم.

    دنیای بازیگری شهاب حسینی

    کار خود را با تئاتر دانشجویی و سپس گویندگی رادیو آغاز کرد، سپس در برنامه‌ای به نام "اکسیژن" درتلویزیون ظاهرشد.در چند برنامه دیگر هم مانند بر پا بر پا، به رنگ صبح، سایه روشن و... به عنوان مجری حضورداشت، با سریال خانواده
    پس از باران پا به عرصه بازیگری گذاشت. او سالهای بعد هم به کار بازیگری و
    هم اجرا پرداخت. وی بخاطر بازی در فیلمهای سینمایی واکنش پنجم و شمعی در
    باد و محیا مورد توجه قرار گرفت، درسال ۱۳۸۶ برای فیلم محیا از جشنواره
    بین‌المللی فیلم فجر، موفق به کسب دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول مرد
    شد، و در سال ۱۳۸۷ در همین جشنواره برای فیلم سوپراستار سیمرغ بلورین
    بهترین بازیگر نقش اول مرد را دریافت کرد. همچنین وی به خاطر فیلمهای پرسه
    در مه به کارگردانی بهرام توکلی و درباره الی به کارگردانی اصغر فرهادی
    بازیگر مرد برگزیده چهاردهمین جشن بزرگ سینمای ایران نیز بود .

     

    فیلم سینمایی

     رخساره  ۱۳۸۰

    آدمکها   ۱۳۸۱

    واکنش پنجم   ۱۳۸۱

    این زن حرف نمی‌زند   ۱۳۸۱

    زهر عسل  ۱۳۸۱

    شمعی در باد   ۱۳۸۲

    الهه زیگورات  ۱۳۸۲

    گرداب  ۱۳۸۳

    رستگاری در هشت و بیست دقیقه  ۱۳۸۳

    قتل آن لاین   ۱۳۸۴

    پیشنهاد پنجاه میلیونی   ۱۳۸۴

    باغ آلوچه   ۱۳۸۴

    قصه عشق  ۱۳۸۵

    غیر منتظره  ۱۳۸۵

    بچه‌های ابدی   ۱۳۸۵

    تنگنا  ۱۳۸۵

    ایستگاه بهشت   ۱۳۸۵

    نیلوفر   ۱۳۸۶

    محیا  ۱۳۸۶

    دل شکسته  ۱۳۸۶

    پرچم‌های قلعه کاوه  ۱۳۸۶

    ناشناس   ۱۳۸۶

    تنهایی   ۱۳۸۶

    سوپراستار!   ۱۳۸۷

    درباره الی  ۱۳۸۷

    آناهیتا   ۱۳۸۸

    حوالی اتوبان  ۱۳۸۸

    پرسه در مه  ۱۳۸۸

    ساکن طبقه وسط  ۱۳۸۸

    روایت (نیکی کریمی، ۱۳۸۹

    برف روی شیروانی داغ  ۱۳۸۹

    یک حبه قند  ۱۳۸۹

    خانه ی پدری ۱۳۸۹

    جدایی نادر از سیمین
    ۱۳۸۹

    من و زیبا   1390

    کابوس    1390

    هیس دخترها فریاد نمیزنند 1391

    ساکن طبقه وسط    1391

     حوض نقاشی 1391                                            

    تعبیر خواب 1391

     

    سریال ها:

    خانواده محبوب


    پس از باران  ۱۳۷۹

    همسفر ۱۳۸۰

    پلیس جوان   ۱۳۸۰

    تب سرد   ۱۳۸۲

    مدار صفر درجه ۱۳۸۵

    رقص پرواز   ۱۳۸۵

    شوق پرواز   ۱۳۸۸

    سرزمین کهن (کمال تبریزی، ۱۳۸۹

     

    وی بازیگری را به صورت جدی در سال ۱۳۷۹ با نقش کوتاهی در سریال پس از
    باران آغاز کرد و در همان سال اولین حضور سینمایی اش را با امیر قویدل در
    فیلم رخساره تجربه کرد . او در این فیلم با میترا حجار برای اولین بار همبازی شد.



    در سال ۱۳۸۰ کارش را با مجموعه تلویزیونی پلیس جوان ساخته سیروس مقدم ادامه داد. شهاب حسینی نقش اول را بر عهده داشت و با درخشش توانست جایگاه خود را اندکی محکم سازد. او با افرادی مثل میترا حجار ، پروانه معصومی ، مریلا زارعی ، فرهاد اصلانی و سعید نیکور همبازی شد. این سریال در دوران پخش خود ، از پر بیننده ترین برنامه ها بود.

    شهاب حسینی فعالیتش درسینمارا با بازی در فیلم سینمایی “آدمکها” به کارگردانی علی قوی تن ادامه داد و
    در سال ۱۳۸۱ در سه فیلم “واکنش پنجم به کارگردانی تهمینه میلانی ، “این زن حرف نمیزند” اثر علیرضا امینی و “زهر عسل” به کارگردانی ابراهیم شیبانی ایفای نقش کرد.

    بازی کوتاه اما تاثیر گذار او در فیلم “واکنش پنجم” باعث شد داوران جشنواره فجر آن سال ، نقش آفرینی او را
    شایسته کاندیدا شدن بدانند تا شهاب حسینی برای نقش مکمل، نامزد دریافت سیمرغ بلورین برای اولین بار بشود.

    سال ۱۳۸۲را با بازی در دو فیلم “شمعی در باد” ساخته پوران درخشنده و “الهه زیگورات” ساخته رحمان رضایی سپری کرد.

    بازی تحسین برانگیز او در“شمعی در باد ” در نقش بابک که مبتلا به ایدز بود ، کاندیداتوری دیگری را
    برایش در بیست و دومین دوره از جشنواره فجر و هشتمین دوره جشن خانه سینما برای نقش مکمل به ارمغان آورد.

    در همین سال با بازی در سریال  “تب سرد” بار دیگر توانست توانایی های خود را نشان دهد و در نقش یک کارخانه دار ورشکسته ی مضطرب بتواند خود را در کنار باقی بازیگران به اثبات برساند.

    دو فیلم “رستگاری در هشت و بیست دقیقه” ساخته سیروس الوند و “گرداب” ساخته حسن هدایت حاصل کار حرفه ای  شهاب حسینی در پایان سال ۱۳۸۳ بود .

    بازی در "الوند" بار دیگر کاندیداتوری نقش مکمل را برای حسینی به دنبال داشت. او در این فیلم در نقش فواد دوست نقش اصلی ظاهر شد که دچار تعصبات شدید مذهبی و فرهنگی شده است..

    سال ۱۳۸۴ را حسینی با بازی در دو فیلم “قتل آن لاین” ساخته مسعود آب پرور و پ”یشنهاد ۵۰ میلیونی” ساخته مهدی صباغزاده سپری کرد .

    حاصل کار شهاب حسینی در سال ۱۳۸۵ بازی در ۲ فیلم بود .“بچه های ابدی” به کارگردانی پوران درخشنده و “غیر منتظره” به کارگردانی محمد هادی کریمی محصولات سینمایی او بودند.

    وی همچنین در تله فیلم “اوهام” هم نقش آفرینی کرد. و البته مهم ترین نقطه عطف کارنامه هنری وی در این سال ، بازی در نقش حبیب پارسا در “مدار صفر درجه” به کارگردانی حسن فتحی بود. شهاب حسینی با بازی در این نقش توانست راه خود را هموار تر سازد و نشان بدهد که بازیگری، صرفاً برای سریال های تلویزیونی نیست.

    سال ۱۳۸۶ ، سال تقریبا پرباری برای شهاب حسینی بود. او در ۳ فیلم“دل شکسته” به کارگردانی علی روئین تن ، “محیا” به کارگردانی اکبر خواجویی و “پرچم های قلعه کاوه” به کارگردانی محمد نوری زاد نقش آفرینی کرد.

    دلشکسته در گیشه با موفقیت روبرو نشد اما در بین محصولات شبکه خانگی جزو پرفروش ترین ها شد.

    بازی درخور توجه شهاب حسینی در “محیا” باعث شد که او این دفعه دست خالی از جشنواره فجر نرود و دیپلم افتخار نقش اول جشنواره بیست و ششم را از آن خود کند.

    در این سال حسینی در دو تله فیلم  “تنهایی” و “تنگنا” ایفای نقش کرد که برای بازی در “تنهایی” توانست جایزه بهترین نقش اول مرد را از اولین دوره جشنواره فیلم های تلویزیونی دریافت کند. او در این جشن جایزه خود را به همسر شهید عباس بابایی تقدیم کرد.

    سال ۱۳۸۷ ، سال پرکاری برای حسینی بود. او در “سوپراستار” ساخته تهمینه میلانی نقش یک سوپراستار
    را بازی کرد که به فساد کشیده شده است. تلاش او آنقدر در ایفای نقشش عالی و واقعی از آب در آمده بود که باعث شد بعد از چندین بار کاندید شدن در جشنواره فجر بالاخره بتواند با سیمرغ بلورین از جشنواره بیرون برود. شهاب حسینی برنده سیمرغ بهترین بازیگر مرد نقش اول برای بازی در فیلم میلانی شد.

    “درباره الی” نقطه عطف کارنامه هنری شهاب حسینی در سینما به حساب می آید. او برای اولین بار در فیلمی ساخته اصغر فرهادی ایفای نقش کرد که برای این نقش هم کاندیدای دریافت سیمرغ از بیست و هفتمین دوره جشنواره شد.

    او همچنین توانست نظر منتقدان را درباره بازی خودش در فیلم اصغر فرهادی به خود جلب کرده و برنده حایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد از جشن شب منتقدان شود. همچنین توانست جایزه بهترین بازیگر مرد از چهاردهمین جشن خانه سینما را نیز در سال ۱۳۸۹ برای بازی در نقش احمد در “درباره الی” از آن خود کند.

    او در این سال در “حوالی اتوبان” ساخته سیاوش اسعدی ، “آناهیتا” ساخته عزیز الله حمید نژاد و “سایه وحشت” به کارگردانی عماد اسدی نیز بازی کرد.

    در سال ۱۳۸۸ حسینی، در فیلم دوم بهرام توکلی به نام “پرسه در مه” با لیلا حاتمی همبازی شد. بازی تاثیرگذار او جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد از شب منتقدان در سال ۱۳۸۹ را برایش به همراه داشت

    وی در ابتدای سال ۱۳۸۹ در “برف روی شیروانی داغ” به کارگردانی محمد هادی کریمی نیز نقش آفرینی کرد.

    در این سال شهاب حسینی با نقش آفرینی در ۴ فیلم و دو سریال سال پرکاری را پشت سر می گذارد. فیلمهای “سوت پایان” با نام موقت روایت به کارگردانی نیکی کریمی ، “جدایی نادر از سیمین” به کارگردانی اصغر فرهادی، “خانه پدری” به کارگردانی کیانوش عیاری ، “آفریقا” ساخته هومن سیدی و دو سریال “شوق پرواز” به کارگردانی یدالله صمدی ، و “سرزمین کهن” به کارگردانی کمال تبریزی حاصل زندگی حرفه ای شهاب حسینی در سال ۱۳۸۹ است.

    البته ساخت  “شوق پرواز” از ابتدای سال ۱۳۸۸ آغاز شد که شهاب حسینی در آن در نقش شهید عباس بابایی خلبان فقید دوارن جنگ ، ظاهر شد

    فیلمبردای “سرزمین کهن” همچنان (بهمن ۱۳۸۹) در پامنار ادامه دارد و طبق گفته کارگردان تا پاییز ۱۳۹۰ نیز ادامه خواهد داشت. شهاب حسینی در این سریال تاریخی با بازیگران مشهوری مانند محمدرضا فروتن ، نیکی کریمی، هنگامه قاضیانی ، هومن سیدی ، شبنم قلی خانی و … همبازی است.

    زندگی شخصی

    شهاب حسینی در سال ۱۳۷۵ با پریچهر قنبری ازدواج کرد. قنبری متولد ۱۳۵۹ و رشته تحصیلی اش چهره پردازی است. شهاب حسینی معتقد است چون قبل از شهرت ازدواج کرده توانسته به شناخت خوبی از خود و زندگی اش برسد. او در جایی گفته است :” اگر بعد از شهرت ازدواج میکردکم که تکلیفم مشخص بود..اما چون قبل از آن بود ، به همین دلیل هر دویمان با هم تجربه اش کردیم و به این خاطر برایمان با ارزش است.” (نقل به مضمون )

    فرزند اولشان به نام محمدامین در زمستان ۱۳۸۲ وفرزند دومشان به نام امیرعلی در تابستان ۱۳۹۰ به دنیا آمدند

    شهاب حسینی دوران نوجوانی اش را مثل تمام هم سن و سالان خود در خیابان ها گذارند. از عیقده خود او ادبیات خیابانی (یعنی زندگی در بین هم سن و سالان و در اجتماع بودن) روی زندگی او تاثیر به سزایی در جهت مثبت داشته است.

    وی تحصیل خود را در رشته روان شناسی نیمه کاره رها کرد و به دنبال پیدا کردن کاری مناسب در جواهر فروشی و تئاترهای دانشجویی تجربه کسب کرد. هم اکنون حسینی بر این باور است که رشته روانشناسی در این برحه زمانی می تواند به او شدیدا کمک کند در حالی که در زمان جوانی اطلاعاتی در این باره نداشته و به اشتباه از این رشته انصراف داده است.

    شهاب حسینی در محله ی هاشمی تهران در خانوادی مذهبی – فرهنگی بزرگ شد و
    دارای دو خواهر به نام های مهرنوش و شبنم و یک برادر (مهدی حسینی) است.



    فعالیت های غیر بازیگری

    از علایق دیگر شهاب حسینی جدا از موسیقی  است. حسینی دستی در خوانندگی و نواختن ساز دارد و تا چند سال پیش در گروهی با همراهی برادرش مهدی حسینی، امین زندگانی ، امیر حسین مدرس و… به نام “هفت” فعالیت موسیقایی داشت.

    حاصل کار این گروه ۲ آلبوم است که تقریبا از فروش خوبی برخوردار شدند. شهاب حسینی هم اکنون فعالیت خاصی در این گروه ندارد و گروه عملا از هم جدا شده محسوب می شود.

    حسینی همیشه اشاره داشته است که موسیقی به او در خلق صحنه ها کمک می کند اما فعالیت در این گروه برای او جنبه تفریحی و حالتی تجربی داشته است تا  حرفه ای .

    شهاب حسینی جزو معدود بازیگرانی است که بخشی از زندگی خود را صرف کارهای خیریه می کند. وی در چندین گروه و موسسات خیریه به عنوان خیر حضور دارد و دورادور آنها را حمایت می کند.

    همچنین چندی پیش اعلام شد که او به همراه نیکی کریمی ، هنگامه قاضیانی ،پیمان معادی ، مصطفی زمانی ، اصغر فرهادی به همراهی افشین قطبی گروهی با نام “دل شیر” تشکیل داده اند و قصد کمک به نیازمندان را دارند. البته در بازدید هایی که چندی از اعضای این گروه انجام داده اند شهاب حسینی حضور نداشته است.

    از آخرین نمونه حسن نیت آقای حسینی می توان به اهدای جایزه خودش در ۲۹ امین جشنواره فجر به گروه خیریه جوانان امام علی اشاره کرد.



    جوایز

    کاندید تندیس زرین بهترین بازیگر قش مکمل مرد از هفتمین جشن خانه سینما برای بازی در واکنش پنجم (۱۳۸۲)

    کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرداز بیست و دومین جشنواره فجر برای بازی درشمعی در باد (۱۳۸۲)

    کاندید تندیس زرین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد از هشتمین جشن خانه سینما برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۳)

    کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد از بیست و سومین جشنواره فجر برای بازی در رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳)

    دیپلم افتخار بهترین بازیگرنقش اول مرد در بیست و ششمین جشنواره فجر برای  محیا (۱۳۸۶)

    تقدیر شده به عنوان بهترین بازیگر نقش اول مرد از بیست و هفتمین جشنواره فجر برای بازی در  درباره الی (۱۳۸۷)

    سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد در بیست و هفتمین جشنواره  فجر برای سوپر استار (۱۳۸۷)

    جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد از نخستین جشنواره فیلمهای تلویزیونی برای بازی در تنهایی (۱۳۸۸)

    تندیس شایستگی بهترین بازیگر نقش اول مرد در چهاردهمین جشن بزرگ سنمای ایران برای بازی در  پرسه در مه و درباره الی (۱۳۸۹)

    تندیس بهترین بازیگر نقش اول مرد از نگاه منتقدان در چهارمین شب منتقدان  کشور برای  پرسه در مه (۱۳۸۹)

    دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد در بیست و نهمین جشنواره  فجر برای جدایی نادر از سیمین (۱۳۸۹)

    یاس زرین بهترین بازیگر مرد از نخستین جشنوارهٔ فیلمهای تلویزیونی برای  تنهایی

    تندیس حافظ



    ویرایش شده توسط زیباکده در تاریخ ۱۴/۹/۱۳۹۴   ۱۱:۳۴
  • ۱۰:۵۷   ۱۳۹۲/۱۲/۲۶
    avatar
    Nanayi joon
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|4285 |6357 پست
    واقعاً هنرمنده
    من به خاطر بیماری پسرش خیلی ناراحت شدم اما خداروشکر انگار شایعه بوده
  • ۱۱:۱۳   ۱۳۹۲/۱۲/۲۶
    avatar
    pari san
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|7775 |5225 پست
    Edit شد خطها همه توی بغل هم بودن
  • leftPublish
  • ۱۱:۱۷   ۱۳۹۲/۱۲/۲۶
    avatar
    آلما فاطمی
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13740 |7139 پست
    منم خیلی عاشقشم ، خیلی دوستش دارم ، لطفا از بهرام رادان هم بذار، مرسی
  • ۱۱:۲۶   ۱۳۹۲/۱۲/۲۶
    avatar
    pari san
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|7775 |5225 پست
    چشم آلما جونم
  • ۱۳:۱۰   ۱۳۹۳/۲/۳۰
    avatar
    pari san
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|7775 |5225 پست
    اینبار با یوزارسیف - مصطفی زمانی



    نام : مصطفی

    نام خانوادگی : زمانی

    اصلیت : شمالی

    تابعیت : ایران

    اولین نقش : حضرت یوسف

    تحصیلات : کارشناس مدیریت صنعتی

    محل زندگی : تهران

    پیش از این از رویارویی با خبرنگاران احساس خوبی نداشته از عنوان کردن حرفهای تکراری بیزار است اعتماد به نفس زیادی دارد میدانست نقش حضرت یوسف سرو صدای زیادی میکند آدم محتاطی است 99 درصد از آشنایان او را نسبت به مطبوعات دچار دلهره کرده اند از بچگی عاشق بازیگری بوده وقتی وارد دانشگاه شد به بازیگری در تاتر پرداخت معتقد است فضای رشد پیشرفت برای جوانان و نوجوانان علاقه مند در شهرستانها کم و محدود است میان بازیگران مرد محمدرضا فروتن را خیلی دوست دارد به نظر او هدیه تهرانی هنرپیشه تاثیرگذاری است بازی فروتن و تهرانی را در قرمز خیلی دوست دارد از طریق دوستش متوجه شد برای سریال یوسف دنبال بازیگر هستند ابتدا هیچ شانی برای خود قائل نبوده روز اول تست هول شده و دیالوگهایش را فراموش کرده پیش از تست دوم کتاب یوسف در آینه تاریخ را خواند بعد از تست دوم قراردادی 6 ماهه امضا کرد . برای ایفای بهتر نقش به کلاسهای بازیگری سوارکاری و بدنسازی رفت به خاطر فشارهای حاکم بر فضای کار 2 بار انصراف داده .معتقد است سلحشور پای او ایستاد .خود را مدیون صداقت و اعتماد سلحشور میداند .اولین پلان را 8 بهمن 1383 بازی کرد .بازیگر نقش نوجوانی یوسف پسرعمه زمانی است .کتایون ریاحی را بهترین انتخاب برای نقش زلیخا میداند .هیچکس بدون گریم او را نمیشناسد .در باشگاه بدنسازی با محمدرضا فروتن آشنا شد .آرزوی بازی با مرحوم خسرو شکیبایی را داشت .بسیار احساساتی است . بازیگری را دوست دارد .امیدوار است بازی در نقش یوسف ویترین خوبی برای او باشد اجازه بازی در کلاه پهلوی را نداشت .هنوز ازدواج نکرده و مجرد است .طبق قرارداد تا پایان سریال حق بازی در هیچ فیلمی را ندارد معتقد است محمدرضا گلزار حقش بوده که دارای چنین جایگاهی در سینما شده . پارسا پیروزفر را هنرپیشه ای باسواد میداند . از نظر او حامد بهداد دوست داشتنی و عجیب است . علی دایی را سمبل اراده میداند .



    مصطفی زمانی از آن بازیگرهایی است که با حضورش در قاب تلویزیون و بازی نقش یوزارسیف تبدیل به چهره‌یی شناخته شده و محبوب شد، سکوت او پس از پخش سریال و کمتر ظاهر شدنش در مطبوعات و رسانه‌ها عطش همه را برای دانستن از او بیشتر کرد.



    مصطفی زمانی از آن بازیگرهایی است که با حضورش در قاب تلویزیون و بازی نقش یوزارسیف تبدیل به چهره‌یی شناخته شده و محبوب شد، سکوت او پس از پخش سریال و کمتر ظاهر شدنش در مطبوعات و رسانه‌ها عطش همه را برای دانستن از او بیشتر کرد، اما او مثل بازیگری باتجربه علاوه بر کم‌گویی، گزیده‌کاری و سعی کرد تا فیلم‌های مهم‌ و نقش‌های متفاوتی را تجربه کند. البته او هم درست مثل همه بازیگران سینمای ایران، گاهی اوقات آستانه صبرش تمام شده و انتخاب‌هایی شاید عجیب‌تر از باقی فیلم‌های کارنامه‌اش کرده است، اما او همین اواخر فیلم سینمایی خط ویژه را روی پرده داشته که با یک نقش متفاوت در فیلمی خوش ساخت ظاهر شده است. مصطفی زمانی در گفت‌وگو با «اعتماد» از روزهای جوانی و سودای شهرتی که داشته می‌گوید تا امروز که این مبحث بی‌رنگ شده و جای خودش را به اعتقادات دیگری داده است.



    نخستین حضور شما به عنوان یک بازیگر تازه‌نفس، در سریال یوسف پیامبر بود که سروصدای زیادی به پا کرد و شما را در مرکز توجه قرار داد. اما بعد از آن مسیر دیگری را طی کردید. از رسانه‌ها فاصله گرفتید، در محافل عمومی ظاهر نمی‌شوید و درباره سینما و تلویزیون اظهارنظر نمی‌کنید. دلیلش این است که می‌خواهید از حاشیه و جنجال دور بمانید یا اصولا از شهرت گریزان هستید؟



    شاید دلیلش این باشد که بازیگری همه زندگی من نیست. البته بخشی از زندگی من که خیلی دوستش دارم بازیگری است، اما به‌جز آن دغدغه‌ها و علایق دیگری هم دارم. مثلا تحصیلاتم را ادامه می‌دهم، درباره جامعه و فرهنگ و سیاست مطالعه می‌کنم و گاهی هم چیزهایی می‌نویسم. زمانی که کارم را شروع کردم، تشنه شهرت بودم اما به‌مرور یاد گرفتم که خیلی از پدیده‌ها و مفاهیم اطراف ما، آنقدر که خودمان تصور می‌کنیم، مهم نیستند.





    چطور به این نقطه رسیدید؟



    من در کمبود امکانات بزرگ شدم و دغدغه‌هایم با کسان دیگری که وارد عرصه بازیگری می‌شوند فرق می‌کرد. دغدغه‌ام شهرت نبود اما به عنوان یک نوجوان 15، ۱۶ ساله دلم می‌خواست از بی‌امکاناتی به امکانات برسم. در آن شرایط هر کسی سعی می‌کند اول کمبودهایش را جبران کند و بعد به سراغ

    خواسته‌هایش برود. الان مشکل جوان‌های ما این است که خواسته‌ها و نیازهایشان با هم هماهنگ نیست. مثلا خواسته و آرزوی طرف این است که کارخانه‌یی بزرگ داشته باشد و هزار خانواده را تامین کند، اما نیازهای اولیه‌اش هنوز برآورده نشده و خودش فرضا برای بیمه درمانی‌اش مشکل دارد. من به دلیل نوع زندگی‌ام، نیازهایم را در اولویت قرار دادم و بعد به سراغ خواسته‌هایم رفتم.



    کار اول‌تان همچنان سروصدا کرد که یک‌شبه به مشهورترین بازیگر تلویزیون تبدیل شدید. بازی در نقش یوزارسیف شما را به خواسته‌هایتان رساند؟



    آن زمان خیلی جوان و کم‌تجربه بودم و چیز زیادی درباره بازیگری نمی‌دانستم. از همکاری با پروژه یوسف پیامبر راضی بودم و حس می‌کردم از مسیر درستی وارد این حرفه شده‌ام. البته جبهه‌گیری شدیدی علیه من بود، چون به هر حال با فرج‌الله سلحشور کارم را شروع کرده بودم اما این واکنش‌ها برایم اهمیتی نداشته و ندارد. من نه اهل باندبازی و جهت‌گیری سیاسی و حزبی‌ام و نه روحیه‌ام طوری است که با رسانه‌ها و منتقدان و دفاتر فیلمسازی زد و بند کنم که کارم پیش برود.



    الان تحلیل‌تان نسبت به آن دوره عوض شده است؟



    در آغاز کارم، نسبت به کلیت سینما تحلیل دیگری داشتم ولی تجربه‌هایی که در این مدت به دست آوردم باعث شد نگاه دیگری پیدا کنم. من با دید آرمان‌گرایانه وارد سینما شدم و فقط به بازی مقابل دوربین فکر می‌کردم ولی خیلی زود فهمیدم که بازیگر باید به هزار چیز دیگر هم فکر کند. مثلا اینکه چه زمانی عکسش روی جلد مجلات برود، کی مصاحبه کند، با چه کسانی در سینما ارتباط دوستانه برقرار کند و از این‌جور نکته‌های حاشیه‌یی. هنگام پخش یوسف پیامبر، هر هفته باید برای عکاسی می‌رفتم.



    در حالی که روحیه خودم طوری است که حتی همین حالا هم در خانه‌ام ۱۰ قطعه عکس از خودم پیدا نمی‌شود. نه عکس‌هایم را نگه می‌دارم و نه مطبوعات و مجله‌هایی که درباره‌ام خبر و مطلب چاپ می‌کنند را آرشیو می‌کنم. چند وقت پیش متوجه شدم که پدرم همه عکس‌ها و مطالب مربوط به من را جمع‌آوری کرده و نگه می‌دارد. به من هم چیزی نگفته بود، چون پدر زیاد اهل بروز احساسات نیست و در همه این سال‌ها بدون اینکه حرفی بزند این آرشیو را درست کرده است.







    اینها پیامدهای شهرت است. کدام بازیگر این شرایط را تجربه نکرده است؟



    من اساسا معتقدم شهرت و دیده شدن، بازیگر را از خودش دور می‌کند. بازیگر هرچه بیشتر دیده شود کمتر می‌تواند خودش را بشناسد چون از باورها و خواسته‌های خودش فاصله می‌گیرد و به خواسته‌های دیگران وابسته می‌شود یعنی به سمتی پیش می‌رود که دیگران از او می‌خواهند.





    معتقد نیستید که بازیگر باید نظر و سلیقه مخاطبانش را در کارش تاثیر دهد؟



    چرا، دقیقا به این موضوع اعتقاد دارم. تنها انگیزه‌یی که باعث می‌شود بتوانم مسیرم را ادامه دهم نوع ارتباطم با مخاطبم است. من به حرمت این مخاطبان باید یکسری کارها را انجام بدهم و این ارتباط را حفظ کنم. مثلا باید حواسم به رفتارم در جامعه باشد که خطایی از من سر نزند، چون نسبت به رابطه‌یی که با مخاطب برقرار کرده‌ام مسوولیت دارم. من همیشه سعی کرده‌ام ذهن منظمی داشته باشم و طبق دیدگاه‌های شخصی‌ام پیش بروم. از تجربه‌هایم یاد گرفتم که وارد هیچ بازی و ماجرایی نشوم و سرم به کار خودم باشد.




    <a href='http://www.seemorgh.com/uploads/1393/02/zz111112.jpg' rel=http://www.seemorgh.com/uploads/1393/02/zz111112.jpg" />


    ولی اگر بازیگر بیش از حد کنار بکشد ممکن است از یادها برود. نگران این موضوع نیستید؟



    خیلی وقت‌ها ما چیزهایی را جدی می‌گیریم که در ذات خودشان اهمیت ندارند. خیال می‌کنیم خبری هست اما در واقع هیچ اتفاقی نمی‌افتد و فقط خود ماییم که موضوع را بزرگ می‌کنیم. چند سال پیش که جوان‌تر و پرشورتر بودم، از روی عصبانیت از جشنواره فجر تصمیم گرفتم در فیلم بوی گندم بازی کنم چون به این نتیجه رسیده بودم که جشنواره و جایزه و اینها فقط بازی است و هیچ ربطی به کیفیت کار بازیگر ندارد. وقتی مدتی گذشت و زمان اکران فیلم رسید، پیش خودم فکر می‌کردم که بازی‌ام در این فیلم واکنش‌های منفی زیادی ایجاد خواهد کرد. لابد منتقدها سرزنشم می‌کنند که چرا در فیلمی تجاری بازی کرده‌یی. اما فیلم اکران شد و نزدیک دو میلیارد تومان هم فروخت و کل شهر هم از عکس‌ها و پوسترهایش پر شد.



    خیلی از تهیه‌کننده‌های قدیمی سینما به من گفتند کار درستی کردی. راست هم می‌گفتند چون بخش مهمی از سینما را همین فیلم‌ها زنده نگه می‌دارند. مجموع فروش بوی گندم و خط ویژه بالای پنج میلیارد تومان بود که برای هر بازیگری امتیاز است. منتها من این چیزها را عمدا برنامه‌ریزی نکردم، پیش آمد. فکر می‌کنم اگر بخواهم به توصیه‌های دیگران عمل کنم وقت زیادی از زندگی‌ام گرفته می‌شود و شاید آخرش هم به نتیجه دلخواهم نرسم.





    در فیلم خط ویژه نقش متفاوتی بازی کرده‌اید که شبیه کارهای قبلی‌تان نیست. به‌خصوص که این اواخر در چند فیلم نقش اصلی را بازی کردید و در خط ویژه نقشی کوتاه‌تر را بر عهده داشتید. نگران نبودید که جایگاه‌تان به عنوان بازیگر نقش‌های اصلی به خطر بیفتد؟



    اول باید بگویم که از بازی در خط ویژه بسیار لذت بردم. از این فیلم بیشتر از همه فیلم‌هایی که بازی کرده‌ام راضی هستم. زمانی که این نقش پیشنهاد شد خیلی از دوستان منتقد عقیده داشتند که نباید بازی در این فیلم را قبول کنم اما من دلم می‌خواست کار جدیدی را تجربه کنم و به همین دلیل نقش را پذیرفتم. یکی از دلایلم هم این بود که مصطفی کیایی را از نزدیک نمی‌شناختم و فقط دورادور با کارهایش آشنا بودم. وقتی صحبت‌های اولیه انجام شد، حس کردم کارگردان باانگیزه‌یی است و برای کارش انرژی می‌گذارد. درباره نقش و خصوصیاتش حرف زدیم و خیلی راحت به توافق رسیدیم.





    از اول قرار بود همین نقش را بازی کنید؟



    نه، اولش قرار بود نقش دیگری را بازی کنم ولی وقتی فیلمنامه را خواندم حس کردم این نقش برایم جالب‌تر است. شاید به این دلیل که شخصیت فریدون هیچ ویژگی خاصی نداشت و کاملا خالی بود. باید خودم ویژگی‌هایش را از پایه می‌ساختم. در خط ویژه از همه آرزوها و انگیزه‌های معمول بازیگری دست کشیدم و با نگاه دیگری سراغ نقش رفتم. بعد از آنکه فیلم آینه شمعدون (بهرام بهرامیان) وسط فیلمبرداری متوقف شد، من حدود ۹ ماه بیکار بودم و روزهای سختی را گذراندم.



    اگر می‌گویم خط ویژه برای من فیلم متفاوتی است، یک دلیلش این است که در این فیلم من به نوعی بلوغ حرفه‌یی رسیدم. تا پیش از آن همیشه مراقب بودم که ملاحظه‌های مختلفی را در نظر بگیرم و خیلی چیزها را رعایت کنم. مثلا دقت می‌کردم که در کدام دفتر تولید پا می‌گذارم، با کدام کارگردان کار می‌کنم، نقشم چه عرض و طولی دارد، پخش‌کننده کیست، منتقد چه می‌گوید و... سر خط ویژه همه این ملاحظات را کنار گذاشتم و جالب این است که وقتی رها کردم، نتیجه گرفتم.





    الان هم نگاه‌تان همان است؟



    بله، کاملا. من از اول زیاد اهل معاشرت و گعده نبودم. بیشتر با پدرم حرف می‌زدم و به نوعی الگوی فکری‌ام را از او می‌گرفتم. در تمام دوران کودکی‌ام پیش نیامد که من از پدرم تقاضای پول کنم، مگر در مواردی که می‌خواستم کتاب بخرم. جهان‌بینی من در همین دوره شکل گرفت و بعدها هم در مسیر زندگی به این نتیجه رسیدم که هیچ چیزی غلط نیست و هیچ چیزی هم درست نیست. همه‌چیز به باور تو بستگی دارد. در بازیگری هم همیشه سعی کرده‌ام به باورهای خودم پایبند باشم.



    از زمانی که ملاحظات سینمایی را رها کردم همه‌چیز سر جای خودش قرار گرفت و دیگر لازم نبود تلاش کنم که به نتیجه دلخواهم برسم. الان هم می‌گویم که از بازی در خط ویژه بیش از هر فیلم دیگری لذت بردم.



    برای بازیگر ضروری نیست که انگیزه و جاه‌طلبی داشته باشد و برای رسیدن به آرزوهایش تلاش کند؟ مثلا به انگیزه رسیدن به جایزه یا گرفتن یک نقش خوب، همه سختی‌ها را به جان بخرد. اگر این آرزو و انگیزه نباشد، بازیگر می‌تواند رشد کند؟



    راستش برای من هم زمانی این آرزوها وجود داشت اما بعد از مدتی تبدیل شد به کارت صدآفرین. به این نتیجه رسیدم که هیچ‌وقت کارت صدآفرین را زمانی که تو می‌خواهی به تو نمی‌دهند. چند سال پیش من آرزو داشتم سیمرغ بلورین بگیرم، اما نگرفتم و الان دیگر برایم لذت سابق را ندارد. در حال حاضر دغدغه من موقع تماشای فیلم‌هایم فقط یک چیز است؛ اینکه من آن شخصیت را کامل بازی کرده باشم.



    زمانی از خودم راضی می‌شوم که بتوانم یک نقش را به‌خوبی بازی کنم و به یک شخصیت روی پرده سینما زندگی ببخشم. تنها چیزی که اذیتم می‌کند هم این است که سینما یک هنر گروهی است و من به عنوان بازیگر تحت فرمان کس دیگری هستم که اسمش کارگردان است. یعنی استقلال ندارم. در حالی که برای من استقلال شخصی‌ام خیلی مهم است و تا این‌جا هم بیشترین هزینه را برای حفظ استقلالم داده‌ام.





    به هر حال سینما یک فضای گروهی دارد و شما باید خواسته کارگردان را اجرا کنید.



    بله و خوشبختانه انعطاف دارم و از کار گروهی فراری نیستم. سر صحنه معمولا برداشت خودم را به کارگردان پیشنهاد می‌دهم و سعی می‌کنم به فهم مشترکی نسبت به پدیده‌ها برسیم، اما پافشاری نمی‌کنم و در نهایت با گروه هماهنگ می‌شوم. خیلی وقت‌ها کاری که ما می‌کنیم تا رسیدن به شکل نهایی‌اش بارها تغییر می‌کند و ما کنترلی رویش نداریم. من اصلا وارد این بازی نمی‌شوم که بخواهم همه‌چیز را با نگاهی ایده‌آلیستی کنترل کنم. بعضی چیزها را رها می‌کنم که مسیر طبیعی خودشان را طی کنند.



    مثلا در همین فیلم خط ویژه، هماهنگی بسیار خوبی با گروه داشتم. همه بچه‌ها خیلی راحت با هم حرف می‌زدند و پیشنهادهایشان را مطرح می‌کردند. من هم طبق تشخیص خودم نظرم را می‌گفتم و بعد به یک فرم نهایی می‌رسیدیم که جلو دوربین اجرایش می‌کردیم. کلا خیلی راحت با گروه هماهنگ می‌شوم.





    دوست داشتید به جای بازیگری، حرفه دیگری داشته باشید که بتوانید طبق شیوه فردی خودتان پیش بروید؟ مثلا نقاشی یا داستان‌نویسی...



    نه، من از هشت سالگی عاشق بازیگری بودم. در دوره ابتدایی هر روز سر صف در مدرسه قطعه‌های نمایشی کوتاهی را می‌نوشتم و با دوستانم اجرا می‌کردیم. مثلا نمایش‌های اوستا و عبدلی را تقلید می‌کردیم و بچه‌ها لذت می‌بردند. هر شب وظیفه من این بود که یک داستان کوتاه بنویسم و صبح برای بچه‌ها اجرا کنم. بازیگری از زمانی برای من جذاب شد که دیدم فرصت زندگی در قالب آدم‌های مختلف را به من می‌دهد. مثلا من در قالب نقشم، می‌توانم سر آدم روبه‌رویم داد بکشم، در حالی که در زندگی واقعی این روحیه را ندارم. قبلا فکر می‌کردم اگر بازیگر نمی‌شدم شاید تاجر می‌شدم، اما الان می‌بینم تجارت قواعدی دارد که به شخصیت و اخلاق من نمی‌خورد. شاید اگر بازیگر نبودم شغلی را انتخاب می‌کردم که مدام در حال سفر باشم.





    شما با نگاهی ایده‌آلیستی وارد سینما شدید. آنچه در سینما دیدید، برایتان سرخوردگی به همراه نداشت؟ مثلا توی ذوق‌تان نخورد؟



    نه، توی ذوقم نخورد. چون از اول توی زندگی‌ام قهرمان نداشتم. حتی وقتی آدم مشهوری را می‌دیدم اشتیاقی در من ایجاد نمی‌شد که کنارش بایستم و عکس بگیرم. بعدها هم وقتی وارد سینما شدم و با آن آدم‌ها از نزدیک برخورد کردم، توی ذوقم نخورد اما ناراحت شدم که چرا آدم‌ها در خودشان متوقف می‌شوند. ما خیلی وقت‌ها کتاب می‌خوانیم و نظریه می‌دهیم و تحلیل می‌کنیم، اما در عمل گیر می‌کنیم و پیش نمی‌رویم. این گیر کردن و متوقف ماندن برای من ناراحت‌کننده است.



    زمانی که با بازی در نقش یوزارسیف مشهور شدید، انتظارات زیادی نسبت به حضورتان در سینما وجود داشت، چون سال‌ها بود که ستاره جدیدی ظهور نکرده بود. خیلی‌ها فکر می‌کردند مصطفی زمانی سوپراستار بعدی سینمای ایران است. چطور این فشار را تحمل کردید؟



    دوره ای که من در سریال یوسف پیامبر بازی کردم، دوره اوج کمدی‌های تجاری بود. من از اول سعی کردم از بازی در آن نوع کمدی‌ها دور باشم، چون اصلا آن ژانر را دوست نداشتم که بخواهم بازی‌اش کنم. سال اول در جشنواره چند فیلم قابل‌توجه داشتم، مثل آل (بهرام بهرامیان)، کیفر (حسن فتحی) و قصه پریا (فریدون جیرانی) . خیلی‌ها فکر می‌کردند سیمرغ بلورین را می‌گیرم، ولی این اتفاق نیفتاد. آن وقت‌ها جوان‌تر بودم و جایزه نگرفتنم باعث شد خیلی ناراحت شوم.



    موضوع را زیادی جدی گرفته بودم. بعدها فهمیدم داوری جشنواره یک موضوع پیچیده است که به عوامل مختلفی بستگی دارد. بازی خوب تنها شرط جایزه گرفتن نیست، چون خیلی وقت‌ها جایزه به بهترین بازیگر داده نمی‌شود. بچه‌های درباره الی خیلی خوب بودند، اما جایزه نگرفتند. درباره گذشته هم همین اتفاق افتاد. مثلا ترانه علیدوستی الان به مراتب بازیگر بهتری است تا سال اول ورودش که برای فیلم من ترانه پانزده سال دارم سیمرغ بلورین گرفت. من به این نتیجه رسیده‌ام که نخستین حضور یک بازیگر شانس زیادی برای جایزه گرفتن دارد. حمید فرخ‌نژاد در عروس آتش دیده شد، اما بعد از آن چند بازی فوق‌العاده داشت که هیچ کدام جایزه نگرفتند. این اتفاق بارها افتاده و ممکن بود برای من هم در سال اول حضورم در سینما بیفتد، اما به هر حال الان دیگر برایم اهمیت سابق را ندارد.





    به عنوان یک بازیگر جوان، دل‌تان نمی‌خواهد سوپراستار باشید و عکس‌تان روی سردر سینماها گذاشته شود؟ مگر می‌شود کسی نسبت به جاذبه‌های شهرت بی‌تفاوت باشد؟



    در سیستم فرهنگی ما، ستاره شدن هم خیلی سخت است و هم خیلی آسان. چون هیچ مسیر خاصی وجود ندارد و اگر هم دارد، مدام در حال تغییر است. ستاره شدن زمانی ارزش دارد که من برایش برنامه داشته باشم و طبق برنامه خودم به این موقعیت رسیده باشم. در سینمای ما ستاره‌ها شانسی ستاره می‌شوند. پوسترهای فیلم بوی گندم در همه شهر وجود داشت، اما برای من جالب نبود، چون من برای رسیدن به این نقطه تلاشی نکرده بودم. من خیلی عادی رفتم و در فیلمی تجاری بازی کردم، حالا بر اثر اتفاقاتی که من رویشان کنترلی نداشتم، عکسم در این فیلم همه‌جای شهر پر شده است. آیا این نشانه موفقیت من است؟ نه، چون من هیچ تاثیری در ماجرا نداشتم.



    گاهی وقت‌ها ما اول یک کار را انجام می‌دهیم و بعد وقتی آن کار به موفقیت رسید، موفقیتش را به پای دانش و آگاهی خودمان می‌گذاریم. در حالی که این طور نیست. ستاره سینما زمانی ارزش دارد که برای ستاره شدن برنامه داشته باشد. من فیلم‌های کیفر و بدرود بغداد را دوست داشتم و به بازی‌ام در این فیلم‌ها افتخار می‌کردم، اما به جای آن فیلم‌ها، پوستر بوی گندم همه‌جا پخش شد که یک فیلم تجاری بود.



    گاهی به شوخی به محمدرضا خاکی (کارگردان بوی گندم) می‌گویم «وقتی نمی‌خواهم بازی‌ام در یک فیلم دیده شود، همه آن را می‌بینند!» ولی کسی کیفر و بدرود بغداد را ندید و کاری هم از دست من برنمی‌آمد.



    تا به حال پیش آمده که از بازی در فیلمی پشیمان شوید؟



    اگر دو، سه سال پیش همین سوال را می‌پرسیدی شاید اسم چند فیلم را می‌بردم که از بازی در آنها راضی نیستم. اما الان این احساس را ندارم. فکر می‌کنم هر کاری که تا حالا کرده‌ام در زمان خودش درست بوده، چون من انتخاب‌شونده‌ام. اگر قدرت انتخاب داشتم شاید درباره تصمیم‌هایم مسوولیت بیشتری پیدا می‌کردم، ولی به عنوان بازیگر مجبورم بین کسانی که انتخابم می‌کنند، انتخاب کنم. ضمن اینکه من سختگیرترین منتقد خودم هستم. گذشته از اینکه از بازی‌ام در فیلمی پشیمان باشم یا نباشم، همیشه این توقع را از خودم دارم که در حد خودم مسیر مثبتی را طی کنم و دست‌کم از خودم پشیمان نباشم.


    40 نکته در مورد مصطفی زمانی :

    1- نام مصطفی را مادرش برایش انتخاب کرده است.

    2- از اسم فامیلش که "زمانی" است بسیار راضی است.

    3- او ۲۶ سال سن دارد و دقیقا روز سی ام خرداد ۱۳۶۱ به دنیا آمده است.

    4- زاده شهر برنج و دریا است یعنی فریدون کنار.

    5- از همان بدو کودکی چشم هایش زبانزد افراد فامیل شد.

    6- به رفیق بازی چندان اهمیتی نمی دهد و در طول ۲۶ سال سن تنها ۲ دوست دائمی برای خود نگه داشته است.

    7- خیلی از افرادی که او را می شناسند٬ می گویند او خودش را می گیرد !؟

    8- مثل بسیاری از جوانها پس از مدتی از فریدون کنار سر از تهران درآورد.

    9- یکی از منتقدان نام او را آقای شانس گذاشته چرا که او از بین ۳۰۰۰ نفر برای نقش یوسف انتخاب شده است.

    10- کاندیداهای نقش یوسف حتی از بین خارجی ها هم بوند و او توانست آنها را هم عقب بزند.

    11- قرارداد مصطفی زمانی عجیب ترین قرارداد در تلوزیون برای ساخت یک سریال بود چرا که در یکی از ماده های این قرارداد ثبت شد هر وقت چهره بهتری از زمانی پیدا شد او کنار برود.

    12- لباس پوشیدن او مثل بسیاری از جوان هاست خوش پوش و خوش تیپ.

    13- خانواده او هم اکنون در شهرستان ساکن هستند و مصطفی ناراحتی شدیدی از لحاظ دوری با آنها دارد.

    14- منتقدان بسیاری از بازی او خرده گرفتند و او را نابازیگر شهرستانی خواندند اما او می گوید: من همه حضورم را مدیون خدا هستم و بس!

    15- گریم روی صورت مصطفی در مورد نقش یوسف روزانه بیش از ۳ ساعت به طول می انجامید.

    16- مصطفی زمانی یکی از معدود بازیگرانی است که در کوچه و خیابان هیچ کس او را نمی شناسد و باورش نمی شود او همان یوسف سریال تلویزیونی است.

    17- آرزوی مصطفی حضور در سینماست اما نه هر کاری! هر چند اخیرا عواملی او را در مورد چند قرارداد سینمایی سرکار گذاشته اند.

    18- او آنقدر به محمد رضا فروتن اعتقاد دارد که می گوید: یکی از قوت قلب هایم جهت حضور در این سریال یوسف پیامبر٬ او بود.

    19- آرزوی پرپر شده مصطفی این بود که او دوست داشت برای یکبار هم که شده مقابل مرحوم خسرو شکیبایی ایفای نقش کند.

    20- او در مورد محمد رضا گلزار می گوید: حقش بوده که به اینجا رسیده است!

    21- مصطفی زمانی از طرفداران علی دایی است و می گوید: او اسوه ی اراده است.

    22- هنوز در جایی اعلام نکرده که طرفدار آبی است یا طرفدار قرمز است؟!

    23- از طرفداران صدای محمد اصفهانی است و می گوید دوست دارد به کنسرتش برود و صدایی کم نظیر دارد.

    24- همیشه برای تیم ملی دعا می کند و می گوید امیدوارم به جام جهانی برویم.

    25- در مجالس اگر بگوید او بازیگر نقش یوسف است کسی حرفش را باور نمی کند چون چهره گریم شده اش با گریم نشده اش زمین تا آسمان فرق دارد.

    26- او اسب سوار و شمشیرباز خوبی است چرا که برای اجرای بسیاری از صحنه های سریال می بایست اسب سواری و شمشیر بازی کند و این دو حرفه را در مدت کوتاهی فرا گرفت.

    27- او به خاطر ایفای نقش یوسف دشمنان بسیاری را در این صنف که به نوعی رقبای او محسوب می شوند پیدا نموده است.

    28- به گفته برخی ها مصطفی زمانی در این سریال به توعی پارتی بازی کرده است و پسر عمه خود را که می گویند یکی از بازیگران نوجوان استان مازندران است را به کارگردان معرفی نمود تا پسر عمه مصطفی نقش نوجوانی یوسف را بازی کند.

    29- تحصیلات خود را در رشته مدیریت صنعتی گذرانده است.

    30- جهت تامین امرار معاش حسابدار یک شرکت خصوصی است.

    31- بیش از سینما رفتن به تلوزیون علاقه دارد. خودش می گوید: در مدت زمان عمرش ۴ بار بیشتر به سینما نرفته است.

    32- از بین بازیگران مرد سینما هنرمند محبوبش محمد رضا فروتن است و می گوید او الگوی خوبی برای هنر سینما و من است و همین طور از هدیه تهرانی به عنوان بهترین بازیگر زن نام می برد.

    33- حقوق او از ابتدا تا پایان سریال از قرار ماهی ۵۰۰ هزار تومان تعیین شد.

    34- اوایل سریال او آنقدر در فشارهای روحی قرار گرفت که ۲ بار استعفا داد.

    35- اولین بار که مصطفی جلوی دوربین رفته است ۸ بهمن ۱۳۸۳ ساعت ۱۱ صبح بوده است آن هم بازی در نقش یوسف در سکانسی که از تلوزیون هم پخش شد: سکانس شکنجه کردن یوسف به دستور بانو زلیخا که به قول خودش سخت ترین سکانس کارش در یوسف پیامبر بوده است.

    36- یکی از مشتریان پر و پا قرص سریال یوسف پیامبر است و بیشتر دوست دارد این سریال را تنها مشاهده کند.

    37- تنها در دو مجله با ژست و فیگور واقعی خودش عکس گرفته است و آنقدر از مطبوعات می ترسد که نکند حرفش را وارونه جلوه دهند. او با مجله رویش و مجله سینمای امروز حضوری مصاحبه کرده است و با مجله خانواده سبز تلفنی مصاحبه کرده است. بسیاری از مجلات عکس و مصاحبه های تکراری او را چاپ کردند زیرا او کم حرف است و از مطبوعات بیم دارد.

    38- او در مورد پوریا پورسرخ و شهرت یکباره اش اظهار نظری نکرده است.

    39- می گویند مجرد است و قصد ازدواج ندارد.

    40- ارادت خاصی به حضرت علی علیه السلام دارد و با استفاده از همین علاقه فرج الله سلحشور٬ کارگردان این کار تاریخی٬ یکی از سکانس هایی که مصطفی نمی توانست آن را خوب بازی کند٬ به بهترین نحو گرفت. برای سکانسی که یوسف به ماورا می رود و فرشتگان دور او می چرخند٬ آقای سلحشور به مصطفی که نمی توانست این صحنه را خوب بازی کند٬ گفت: گمان کن گناه زیاد کرده ای و حضرت علی حالا برای شفاعت تو آمده است، چه می کنی؟ مصطفی می گوید با این جمله به هم ریختم و آن سکانس را خوب بازی کردم.




    ✿◠‿◠  بیـــــوگـــــرافــــی ✿⊱╮
    ✿◠‿◠  بیـــــوگـــــرافــــی ✿⊱╮
    ✿◠‿◠  بیـــــوگـــــرافــــی ✿⊱╮
    ✿◠‿◠  بیـــــوگـــــرافــــی ✿⊱╮
  • ۱۳:۱۱   ۱۳۹۳/۲/۳۰
    avatar
    pari san
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|7775 |5225 پست
    بعدی بهرام رادانه به سفارش آلمای عزیزم
  • ۱۳:۴۷   ۱۳۹۳/۲/۳۰
    avatar
    آلما فاطمی
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13740 |7139 پست
    مرسی گلم
  • ۱۴:۰۵   ۱۳۹۳/۲/۳۰
    avatar
    pari san
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|7775 |5225 پست
    قلفونت
  • ۱۶:۱۸   ۱۳۹۳/۲/۳۰
    avatar
    شقایق ف
    یک ستاره ⋆|1005 |1130 پست
    مرسی خیلی اطلاعات دقیقی بود بازم بامون بزار
  • ۱۰:۵۷   ۱۳۹۳/۲/۳۱
    avatar
    pari san
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|7775 |5225 پست
    حتماً چشم
  • ۱۰:۲۲   ۱۳۹۳/۳/۱۲
    avatar
    pari san
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|7775 |5225 پست
     و امـــــــــا به افتخار آلمای عزیزم و همه دوستان ...



     این شما و این بهـــــرام رادان




    بهرام رادان، متولد ۸ اردیبهشت ۱۳۵۸ (۲۸ آوریل ۱۹۷۹ میلادی)، بازیگر و خواننده ایرانی است.


    نام اصلی  : بهرام رادان


    زمینه فعالیت : سینما


    ملیت : ایرانی


    تولد : ۸ اردیبهشت ۱۳۵۸


    تهران


    پیشه : بازیگر، خواننده


    سال‌های فعالیت : ۱۳۷۸ تا کنون


     


    زندگی


    او متولد ۸ اردیبهشت ۱۳۵۸ (۲۸ آوریل ۱۹۷۹ میلادی)، بازیگر و خواننده ایرانی است. او فارغ التحصیل رشته مدیریت بازرگانی از دانشگاه آزاد اسلامی می‌باشد  


    او به جز خواهر ناتنی‌اش به نام ژیلا، یک برادر به نام شهرام  و یک خواهر به نام الهام دارد که هر دو در آمریکا زندگی می‌کنند و از بهرام بزرگتر هستند. بهرام نیز در 15 سالگی به مدت یک سال به آمریکا رفت ولی نتوانست آنجا بماند و تصمیم به بازگشت گرفت، چون به ایران علاقه بیشتری داشت.

    خواهرش الهام دارای 2 فرزند پسر به نام‌های امین و ایمان است و در لس آنجلس زندگی می‌کنند. پدر و مادر بهرام رادان نیز افراد تحصیل کرده‌ای هستند و نام پدرش رضا رادان است که وکیل پایه اول دادگستری می‌باشد.

    بهرام تحصیلات مقدماتی خود را در مدارس فرهنگیان، هجرت، برهان و متین گذراند و به دلیل علاقه به درس‌هایی همچون تاریخ و فلسفه توانست در رشته‌ی انسانی دیپلم بگیرد و در سال 77 در کنکور شرکت کرد، اما در رشته مورد علاقه خود قبول نشد و تصمیم گرفت به خدمت سربازی برود.

    بعد از 5 ماه او نام خود را در لیست قبول‌شدگان رشته مدیریت بازرگانی دید و به همین علت سربازی را نیمه تمام رها کرد و علی رغم کارهای زیاد موفق به اخذ لیسانس مدیریت بازرگانی شد.


    او دوره بازیگری را در سال ۱۳۷۸ و در آموزشگاه هیوا فیلم گذراند و در همان سال برای بازی در فیلم شور عشق ساخته نادر مقدس انتخاب شد.


    در اولین حضور سینمایی تنها به واسطه چهره اش شناخته شد: شور عشق اما فیلم به فیلم به دانش سینمایی خود افزود و توانست فوت و فن بازیگری را بیاموزد تا اینکه در چهارمین نقش آفرینی اش کاندید دریافت تندیس بهترین بازیگر نقش اول مرد در پنجمین جشن خانه سینما شد: آواز قو. رادان سپس موفق به کسب سیمرغ بلورین نقش اول مرد نیز شد که با انتقاداتی از سوی برخی محافل سینمایی روبرو شد که معتقد بودند وی شایستگی آن را نداشته است.


    رادان در یک آلبوم موسیقی تحت عنوان روی دیگر خوانندگی کرده است.


    سال ۸۱ ،داریوش فرهنگ از او در رز زرد استفاده می کند که یک درام ترسناک نوجوان پسند بود. فیلم برداشتی ضعیف از اثر هالیوودی می دانم تابستان گذشته چه کردی ؟ که با استقبال مناسبی روبرو می شود. سپس در عطش ساخته محمد حسین فرح بخش بازی کرد که اثر چندان حرفه ای به شمار نمی رفت.بهروز افخمی در برگردان سینمایی یک اثر دشوار ادبی او را مورد ارزیابی قرار داده و این گونه فیلم عجیب گاو خونی ساخته می شود که رویکرد رادان به سینمای  متفاوت و به دور از جنجال و جنبه های تجاری محسوب می شد.بازی در این نقش متفاوت به شدت مورد تحسین واقع می شود و رادان ثابت می کند که می تواند به عنوان بازیگر آثار هنری هم محسوب شود. سال ۸۲ در سه کار درخشان به تم های بسیار متفاوت به عنوان بازی می کند که نشان از دقت انتخاب کارکترهای متفاوت داشت. ابتدا در ساخته درخشان بنی اعتماد با نام ننه گیلانه بازی می کند که از جمله بازی های اثر گذار و زیبای او به شمار می رود . او در این فیلم به نقش پسر فاطمه معتمد آریا که در بازگشت از جنگ دچار معلولیت جسمی شده و نامزدش تن به ازدواج ناخواسته داده است.رادان با نقش آفرینی خود در این قالب دشوار همه را انگشت به دهان می کند اما هیات داوران جشنواره بیست و سوم حضور او را نادیده می گیرند. سپس در اثر پر فروش شمعی در باد در کنار شهاب حسینی و حسام نواب صفوی به بازگویی مشکلات روز جوانان و مساله اعتیاد به قرص های توهم زا می پردازند . این دومین کار رادان با یک کارگردان خانم (پوران درخشنده)بود. سپس به تیم سربازهای جمعه مسعود کمیایی می پیوندد و در واقع به جای گلزار که از بازی در فیلم کنار کشید می آید، او در رستگاری در هشت و بیست دقیقه به کارگردانی الوند در سال ۸۳ نقشی به شدت متفاوت را تجربه می کند و باز در کنار شهاب حسینی قرار می گیرد . ازدواج صورتی در نوروز ۸۴ اکران می شود ،اما رویکردی منجر به شکست برای رادان در عرصه کمدی محسوب می شود. او بازی در ساخته آخر کمیایی با عنوان حکم را به پایان رسانده. مشغول بازی در تقاطع می باشد. بهرام رادان به خاطر بازی در شمعی در باد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول را تصاحب کرد.


     


    بهرام رادان دوره بازیگری را در سال ۱۳۷۸ و در آموزشگاه هیوا‌‌‌‌‌فیلم زیر‌ نظر ثریا قاسمی و میکائیل شهرستانی و فهیمه راستکار گذ‌راند و در همان سال برای بازی در فیلم «شور عشق» ساخته نادر مقدس انتخاب شد و با بازی در این فیلم ثابت کرد که می‌تواند در حد و اندازه ی یک ستاره بدرخشد.


    حضور بعدی او در فیلم «آبی» به کارگردانی حمید لبخنده بود، که در سال 79 ساخته شد و در این فیلم بهرام رادان در کنار سوپر استاری همچون هدیه تهرانی بازی کرد. در همان سال 79 در فیلم ساقی هم‌بازی یکتا ناصر شد .


    بهرام رادان دوره بازیگری را در سال ۱۳۷۸ و در آموزشگاه هیوا‌‌‌‌‌فیلم زیر‌ نظر ثریا قاسمی و میکائیل شهرستانی و فهیمه راستکار گذ‌راند و در همان سال برای بازی در فیلم «شور عشق» ساخته نادر مقدس انتخاب شد و با بازی در این فیلم ثابت کرد که می‌تواند در حد و اندازه ی یک ستاره بدرخشد.


    حضور بعدی او در فیلم «آبی» به کارگردانی حمید لبخنده بود، که در سال 79 ساخته شد و در این فیلم بهرام رادان در کنار سوپر استاری همچون هدیه تهرانی بازی کرد. در همان سال 79 در فیلم ساقی هم‌بازی یکتا ناصر شد . 


    بهرام رادان در یک آلبوم موسیقی تحت عنوان «روی دیگر» در سال 1391خوانندگی کرده است که جزو آلبوم‌های پرفروش آن سال شد .



    جوایز و نامزدی‌ها


    نامزد جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد از پنجمین جشن خانه سینما برای فیلم آواز قو – ۱۳۸۰


    برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد از بیست و دومین جشنواره بین المللی فیلم فجر برای فیلم شمعی در باد – ۱۳۸۲


    برنده تندیس حافظ برای فیلم گاوخونی – ۱۳۸۳


    برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد از بیست و پنجمین جشنواره بین المللی فیلم فجر برای فیلم سنتوری – ۱۳۸۵


    نامزد تندیس حافظ برای فیلم سنتوری – ۱۳۸۹


    برنده جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد از جشنواره بین المللی لاداخ برای فیلم آدمکش – ۲۰۱۲


     









































































































































































    فیلم‌شناسی بهرام رادان


    سال


    نام فیلم


    نام نقش


    نام کارگردان


    نکات مهم


    ۱۳۷۹


    شور عشق


    کیان


    نادر مقدس


    اولین حضور در مقابل دوربین


    آواز قو


    پیمان فدایی


    سعید اسدی


    نامزد جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد از پنجمین جشن خانه سینما – ۱۳۸۰


    آبی


    ارسطو


    حمید لبخنده

     

    ۱۳۸۰


    طلوع تاریک


    پیمان


    ابراهیم شیبانی


    فیلم کوتاه


    ساقی


    رضا تهرانی


    محمدرضا اعلامی

     

    ۱۳۸۱


    گاوخونی


    راوی


    بهروز افخمی


    برنده تندیس حافظ – ۱۳۸۳


    عطش


    اشکان


    محمدحسین فرح‌بخش


    اولین همکاری با فریبرز عرب نیا


    رز زرد


    داوود


    داریوش فرهنگ

     

    ۱۳۸۲


    شمعی در باد


    فرزین زربان


    پوران درخشنده


    برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد از بیست و دومین جشنواره بین المللی فیلم – ۱۳۸۲


    سربازهای جمعه


     


    مسعود کیمیایی


    اولین همکاری با مسعود کیمیایی


    گیلانه


    اسماعیل


    رخشان بنی‌اعتماد، محسن عبدالوهاب

     

    ۱۳۸۳


    رستگاری در هشت و بیست دقیقه


    طاها رحمانی


    سیروس الوند

     

    ازدواج صورتی


    آریا شاداب


    منوچهر مصیری

     

    ۱۳۸۴


    حکم


    سهند


    مسعود کیمیایی


    همکاری مجدد با مسعود کیمیایی


    تقاطع


    پدرام


    ابوالحسن داوودی

     

    ۱۳۸۵


    خون‌بازی


    آرش


    رخشان بنی‌اعتماد، محسن عبدالوهاب


    حضور افتخاری


    چهارانگشتی


    فواد / فرزاد


    سعید سهیلی


    بازی در دو نقش


    سنتوری


    علی بلورچی


    داریوش مهرجویی


    * برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد از بیست و پنجمین جشنواره بین المللی فیلم فجر – ۱۳۸۵



    • نامزد تندیس حافظ – ۱۳۸۹

    ۱۳۸۶


    کنعان


    علی رضوان


    مانی حقیقی

     

    ۱۳۸۷


    بی‌پولی


    ایرج


    حمید نعمت‌الله

     

    کارناوال مرگ


    حمید جهانبخش


    حبیب‌الله کاسه‌ساز

     

    زادبوم


    امیرعلی


    ابوالحسن داوودی


    به مشکل ممیزی خورد و اکران نگشت


    راه آبی ابریشم


    شاذان ابن یوسف


    محمد بزرگنیا


    از پرهزینه ترین آثار تاریخ سینمای ایران


    تردید


    سیاوش


    واروژ کریم‌مسیحی


    اولین همکاری با واروژ کریم‌مسیحی در فیلمی که برداشتی از نمایشنامه هملت اثر ویلیام شکسپیر است


    ۱۳۸۸


    تهران ۱۵۰۰


    جواد


    بهرام عظیمی


    انیمیشن


    نقطه بی‌بازگشت


    -


    سیروس رنجبر

     

    آدم‌کش


    مازیار مافی


    رضا کریمی


    اولین همکاری با حامد بهداد


    ۱۳۸۹


    یکی از ما دو نفر


    بابک


    تهمینه میلانی

     

    ۱۳۹۰


    پل چوبی


    -


    مهدی کرم پور

     

     


     



     


    ✿◠‿◠  بیـــــوگـــــرافــــی ✿⊱╮
    ✿◠‿◠  بیـــــوگـــــرافــــی ✿⊱╮
    ✿◠‿◠  بیـــــوگـــــرافــــی ✿⊱╮
    ✿◠‿◠  بیـــــوگـــــرافــــی ✿⊱╮
    ✿◠‿◠  بیـــــوگـــــرافــــی ✿⊱╮
    ✿◠‿◠  بیـــــوگـــــرافــــی ✿⊱╮
    ✿◠‿◠  بیـــــوگـــــرافــــی ✿⊱╮
    ✿◠‿◠  بیـــــوگـــــرافــــی ✿⊱╮
    ✿◠‿◠  بیـــــوگـــــرافــــی ✿⊱╮
    ✿◠‿◠  بیـــــوگـــــرافــــی ✿⊱╮
    ✿◠‿◠  بیـــــوگـــــرافــــی ✿⊱╮
    ✿◠‿◠  بیـــــوگـــــرافــــی ✿⊱╮
    ✿◠‿◠  بیـــــوگـــــرافــــی ✿⊱╮
    ✿◠‿◠  بیـــــوگـــــرافــــی ✿⊱╮
  • ۱۰:۴۲   ۱۳۹۳/۳/۱۲
    avatar
    الهه(مامان النا)
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|15007 |7040 پست
    این عکس رو که می بینم خیلی دلم برای بارانا میسوزه ...چه قدر زود بی مادری رو تجربه کرد
    ✿◠‿◠  بیـــــوگـــــرافــــی ✿⊱╮
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان