۱۳:۱۱ ۱۳۹۲/۶/۶
داستان جالب آقا داماد
از همان روز اول مراجعه به آزمایشگاه ، داماد نشان میداد که به قولی سر و زباندار است.
در
روز عقد پس از این که برای بار سوم از عروس وی درخواست وکالت کردم و خانم
قندساب گفت: عروس زیرلفظی میخواد، داماد شوکه شد و یواشکی خطاب با
خانمهای تور و قندگیر گفت: بابا هماهنگی میکردین خب! بعد به مادرش اشاره
کرد و مادر هم به سراغ کیفش رفت و حلقهها را درآورد. خانمی یواشکی گفت:
اون نه ! زیر لفظی میخواد… مادر باز هم گشت ظاهرا چیزی پیشبینی نشده بود.
داماد
که در منگنه قرار گرفته و همه نگاهها به سمت او جلب شده بود، بلند شد و
از جیب پشت شلوارش کیف پول را بیرون کشید و با صدای غیژ مخصوص بازکردن
چسبهای اتیکتی ، کیف را باز و این ور و آن ورش را برانداز کرد. چیزی در آن
یافت نشد…
داماد با حالت تاسف سرش را تکانی داد و طنازانه گفت: زیرلفظی
باید کارت بکشیم دیگه! و به یکباره جمعیتی که به او چشم دوخته بودند از
شدت خنده منفجر شدند و عروس هم پس از خنده آنها در حالی که خودش هم لبخند
میزد گفت : بله!
نکته آموزنده : آقا دومادها قبل از عقد تو جیبتون پول باشه ک سوتی ندین!
همیشه شاد باشید...