۰۷:۰۷ ۱۳۹۳/۳/۲
مامی محمد عزیزم
اولا متاسفم برای اتفاقی که براتون افتاده و در ثانی خوشحالم از اینکه اینقدر با متانت به پست ها جواب میدی
منم با حسام موافقم . میدونم خیلی شرایط سختیه و میدونم تحمل کردنش خیلی سخته مخصوصا که آدم نمیتونه با پدر و مادر و کلا خانواده و دوست و آشنا درد دل کنه و قطعا شما از این تاپیک به عنوان جایی برای خالی کردن درد دلتون استفاده کردی که این به نظر من نه تنها اشتباه نیست بلکه بهترین کار بوده
میگم بهترین کار بوده برا اینکه شما نیاز داشتی با یکی حرف بزنی و درد دل کنی
بهترین کار بوده برا اینکه اگه این حرفها رو نمیزدی دلت آروم نمی گرفت
قطعا شما دنبال لعن و نفرین فرستادن دیگران به اون خانوم نیستی چون این دردی از شما دوا نمیکنه و ارامش بخش هم نیست
شما دنبال راه حلی برای فرو نشاندن خشمت بودی و البته گفتن حرفات بدون اینکه کسی بشناسدت و بخاد خواسته یا نا خواسته بهت ایراد بگیره و سرزنشت کنه
اما میگم با حسام موافقم از این جهته که شما تا زمانی که بخای تمام فکر و ذکرت رو رو این مسئله بذاری نمی تونی فراموشش کنی و اگر بخای خیلی بیش از حد هم در این مورد به همسرت سرکوفت بزنی بدون تیشه به ریشه زندگی ات زدی
اگه میدونی واقعا متنبه شده و پشیمونه دیگه قضیه رو پیشش کش نده و هی بازگو نکن تا قبحش پیشش نریزه و خدای نکرده نگه دلم خواست که درد این حرف هیچ وقت از بین نمیره
اگه خیلی کشش بدی میگه دلم خواست بازم میکنم چیکار میخای بکنی ...البته بخشش در بدترین حالت و رک گفتما ....
بذار شرمنده کارش بمونه
ویرایش شده توسط الهه(مامان النا) در تاریخ ۲/۳/۱۳۹۳ ۰۷:۱۳