خانه
366K

سریال فاطمه گل Fatmagülün Suçu

  • ۱۴:۳۱   ۱۳۹۳/۹/۲۹
    avatar
    چهار ستاره ⋆⋆⋆⋆|3627 |4913 پست
    خلاصه قسمت ۷۲ سریال ‫‏فاطما گل‬



    با وضعیتی که پیش اومده شاید وورال تنها راه نجات یاشاران ها باشه . برای همین رشات با مراجعه به بیمارستان سعی میکنه قانعش کنه تا به نفع خودشون شهادت بده !

    با حرفاش شروع میکنه به تضعیف کرده روحیه وورال تا بدونه اگر اونجوری که میخواد شهادت نده اول از همه خودش دچار دردسر میشه ..

    بین حرفا شمسی وارد اتاق میشه و میگه از دادستانی اومدن تا تحت نظر پزشک ازت بازجویی کنن . نگاه سردو و تلخ وورال به رشات اخطار بزرگی رو بهش میده تا حواسش باشه با اینجور حرفا نمیتونه به هدفش برسه !!



    | کافه لب ساحل |

    بالأخره اولین جلسه درمان فاطما گل به پایان رسیده و همراه مریم کنار دریا نشستن . فاطما گل متعجب از اینه که چطوری با همه خجالت تونسته با همین یک جلسه حرفای دلشو بریزه بیرون و با خودش میگه که انگار منتظر این لحظه بودم تا خودمو راحت بیرون بریزم ..

    مریم هم وقتی پریشونی دخترشو میبینه برای عوض شدن روحیه اش پیشنهاد دیدن مغازه ها رو میده . صحبت ها در مورد نامه ادامه پیدا میکنه تا اینکه مریم میگه :

    اصلاً میدونی حالا که بیرون اومدیم بدم یه دستی به موهام بکشن ، خیلی بهم ریختس . تا اومدن کریم خیلی مونده میگردیم یه آرایشگاه خوب پیدا میکنیم توأم میدی موهاتو سشوار میکشن یه تنوعی میشه اینطوری به خاطر منم معطل نمیشی .. فاطمه : به خاطر من آرایشگاهو بهونه کردی ، مگه نه ؟ .. مریم : خب چه عیبی داره عزیز دلم ؟ بعد از مدت ها داری میری یه جایی ، عالی میشه !



    با دیدن اولین مغازه مریم یه لباس ساده انتخاب میکنه و میگه :

    وای این پیرهن چقدر خوشگله . محشره به خدا .. فاطمه : آره خیلی قشنگه .. مریم : باور کن که خیلی بهت میاد ، امتحانش کن .. فاطمه : وای نه . مریم جون خرج اضافیه . چه احتیاجیه ؟ .. مریم : خیلی خب زود باش بریم ببینم ..



    | بیمارستان |

    زمان بازجویی از وورال فرا میرسه . بعد از تثبت هویت وورال توسط بازپرس وورال با ترسی که داره دهن باز میکنه و میگه :

    ماجرایی در کار نبوده . همه اینا خیالبافیای کریمه . بهمون گفت اون دخترو دوس داره . تو مراسم نامزدی سلیم هم بهمون نشونش داد . اونم اونجا بود !

    از اتفاقات اون شب خبر ندارم چون زودتر رفتم . صبح اردوان زنگ زد گفت کریم اومده و وضعش خرابه . داره گریه میکنه ..



    شمسی از در اتاق بیرون میاد . رشات و لمان منتظرن تا بگه وورال چی گفته . شمسی هم برای شوک دادن به این دو نفر میگه :

    همه چیو تعریف کرد !



    بُهت زدگی لمان و رشاتو فرا میگیره تا اینکه شمسی میگه :

    اینکه حرفای کریم همش دروغه و ماجرایی که ادعا میکنن همش بی پایه و اساسه . چشمت روشن رشات یاشاران ، به لطف پسرم یه بار دیگه قِسِر در رفتی !!!



    توی اسکله کریم انتظار فاطما گل رو میکشه . همین که سرشو برمیگردونه با یه فرشته ظریفو دوس داشتنی رو به رو میشه . از زیبایی فاطما گل به خاطر تغییراتی که کرده هیجان زده میشه و با عجله میره سمتش ! نمیتونه نگاهشو از روی همسرش برداره . با رفتن مریم ، کریم رو به فاطما گل میکنه و میگه :

    موهات قشنگ شده .. فاطمه : خیلی ممنون .. کریم : لباستم همینطور .. فاطمه ( با خجالت دست میکشه به موهاش ، نگاهشو میدوزه به زمین ) : مریم جور اصرار کرد آرایشگاهم به زور برد .. کریم : کار خوبی کرده . بیا سوار یکی از این قایقا شیم تا مانیکوی بریم !



    و همراه هم میرن سوار قایق بشن . با نزدیک شدنشون به قایق صدای عروس برون توجه هر دو رو جلب میکنه برای همین ایستاده به این مراسم تماشا میکنن . کریم حسرتی که فاطما گل با دیدن این صحنه توی صورتش نقش میبنده رو درک میکنه و میفهمه این لحظات چیزیه که فاطما گل آرزوهای همشونو به اجبار از یاد برد ! بالأخره تصمیم میگیرن سوار قایق بشن ، موقع سوار شدن از اونجایی که کریم عجله داره برای نزدیک شدن به فاطما گل دستشو دراز میکنه تا کمکش کنه اما خجالت این دختر اجازه این کارو نمیده برای همین خودش سکوی اسکله رو به سمت قایق میره ..

    هر دو میرن روی عَرشه کشتی تا بشینین اما فاطما گل تعادلشو از دست میده و در حال زمین خوردنه که اینبار کریم دستشو میگیره و لحظه سوار شدن کشتی جبران میشه !



    لحظات شیرین این زوج شروع میشه . کریم با اشتیاق از تجربه هایی که در ضمینه سفر به استانبول داشته برای فاطما گل حرف میزنه و همسرش با اشتیاقی دو چندان سراپا گوشه . فضای بین این دو به مرور در حال آروم شدنه و تنها چیزی که این آرامش رو برای کریم دو چندان میکنه عطر موهای عشقشه که توی هوا با جریان باد به حرکت در میادو به مشامش میرسه !



    با نزدیک شدن به غروب کریمو فاطما گل هم به ویلای کریستین میرسن . با استقبال کریستین و همراهانش رو به رو میشن و بعد از خوشامدگویی بقیه میشینن پشت میز ..

    بعد از گذشت ساعاتی و صرف شام همه توسط یکی از میهمانان در حال زدنو خوندن آهنگ هستند . با اتمام آهنگ نوازنده به کریم و فاطما گل پیشنهاد خوندن میده برای همین یکی دیگه از مهمونا میگه از ولایت فاطما گل چیزی نزدی که همراهیت کنی و اهل اِگه اس ..

    با شروع نوازندگی و آهنگ فاطما گل میگه :

    وای ترانه مورد علاقه بابامه .. کریم : بلدی ؟ .. فاطمه : همیشه میخوند !



    و بعد از اصرار بقیه و شروع خوندن آهنگ توسط نوازنده فاطما گل با صدای زیبا و دلنشین خودش شروع به خوندن آهنگ مورد علاقه پدرش میکنه . ادامه آهنگ با نگاه پُر از احساس کریم و فاطما گل و صدای کریم همراه میشه . هر دو نفر به زیبا ترین شکل در حالی که نمیتونن چشم از روی هم بردارن آهنگ رو میخونن . با شنیدن صدای کریم لبخند روی لبهای فاطما گل میشینه ، کریم به همسر خودش نزدیک تر میشه و به آرومی با پایان آهنگ دستشو میذاره روی شونه فاطما گل . به هم خیره میشنو با تشویق حضار رو به رو میشن !


    سریال فاطمه گل Fatmagülün Suçu
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان