۱۹:۴۰ ۱۳۹۳/۵/۲۱
راستی یه چیز دیگه تا من میوه آوردم یه سیب که بالای میوه ها بود قل خورد رفت زیر پای عزیز دلم
اما انقد خجالتی بود که روش نشد بهم بده
منم با اعتماد به نفس کامل رفتم از زیر پاش برداشتم
بعدش مادر آقامون می گفت اون سیب مراده سحر جون ن ن ن ن ن ن ن!!!!!!!!!!
اما هنوزم بهش میگم چرا اونشب سیب رو برنداشتی بهم بدی