سلام دوستاي گلم
محل كارم خاطرات شما رو خوندم داشتم مي تركيدم از خنده حتما واسه شوهرم تعريفشون مي كنم خيلي بامزه بودن بر عكس خاطرات من كه از روز اول كه خانواده شوهرم امدن خونمون استرس داشتم و كلي داغون به خاطر اتفاقاتي كه افتاد شايد باورتون نشه كه اصلا دوست نداشتم با شوهرم ازدواج كنم ولي يجورايي قسمت بود و در عين مخالفت هاي من كاراي عروسي هم پيش مي رفت