داستان زیبا و احساسی دختر کوچولو و …

مردی دختر شش ساله خود را به خاطر هدر دادن یک رول کاغذ کادوی طلایی تنبیه کرد. اوضاع مالی مرد خوب نبود و وقتی دید که دختر سعی دارد یک جعبه را برای مراسمی تزیین کند عصبانی شد. با این حال، صبح روز بعد دختر جعبه را به عنوان هدیه به پدرش داد و گفت: «این برای شماست پدر.»
مرد از رفتار دیروزش شرمنده شد اما خشمش دوباره بالا گرفت وقتی دید که جعبه خالی است. او بر سر دخترک فریاد زد: «نمیدونی وقتی به کسی کادویی میدی، باید چیزی توش باشه؟»
دختر کوچولو با چشمان اشک آلود به پدرش نگاه کرد و گفت: «نه پدر، اون خالی نیست. من کلی بوس فرستادم تو این جعبه. اونا برای تو هستن، پدر.»
پدر خرد شد. دستهایش را به دور دخترش حلقه زد و از او معذرت خواهی کرد.
مدت کوتاهی بعد، حادثه ای جان دختر را گرفت. پدرش جعبه طلایی دختر را برای سالها زیر تختش نگه داشت و هر موقع که غمگین می شد یک بوسه خیالی از تو جعبه بر می داشت و عشق دخترک که بوسه ها را در آن گذاشته بود برای خود یادآوری میکرد.
به هر یک از ما انسانها نیز جعبهای طلایی پر از عشق بی قید و شرط و بوسه داده شده است، از طرف فرزندانمان، اعضای خانواده، دوستان و خدا. هیچ کس نمی تواند چیزی ارزشمندتر از این را برای خود نگاه دارد..