۰۰:۳۰ ۱۳۹۳/۷/۱۵
این شعر مهد النا بود و خیلی دوستش داشت
صابون
کی بود ؟ کی بود؟
یه صابون کوچیک موچیک
گریه میکرد
چیلیک و چیلیک
غصه میخورد همیشه
میگفت چرا صابون بزرگ نمیشه
هر روز دارم آب میخورم تر میشم
ولی کوچیکتر میشم
رفتم پیشش نشستم
براش یه خالی بستم
گفتم منم یک زمانی غول بودم
مثل تو خنگول بودم
کوچیک شدم تا با تو بازی کنم
سرت بدم سرسره بازی کنم