۱۴:۰۵ ۱۳۹۳/۹/۱
مرمرییک ستاره ⋆|3490 |1935 پست
داستان کوتاه اردک زرد نوشته بهاره رهنمای عزیز ، نشان دهنده المانی توی نوعی بازی شرط بندی بود حکایت داشت از حال دو جوان ایرانی در کشوری غریب که با هزاران آرزو به آن کشور سفر کرده بودند و توصیف بهاره با کلماتی ساده و روان میتونست حس و حال فضا رو برام به نقش بکشه . شاید شما هم مثل من به زندگی در کشور دیگر حتی برای یک بار هم فکر کرده باشین و من همیشه این سوال توی ذهنمه که اگر شرایط برام فراهم بود برای زندگی در کشور دیگه چه چیزهایی رو ازدست میدم چه چیزهایی رو بدست میارم . در مورد این دوجوان که توی این کشور تنها وجه اشتراکشون ملیتشون بود و دست سرنوشت اونها رو پای یه میز نشونده بود که به سادگی باهم صحبت کنندو در هوای سرد گرمایی به دل هم هدیه بدهند . چیزی که توی دلشون موج میزد تردید و دو دلی بود که منو متاثر میکرد اما سادگی که توی حرفاشون بود رو دوست داشتم .