مهرنوش :
داستان کوتاه عروس شماره 2
من کلا از این شیوه شروع داستان که یهو می ریم وسط داستان و معلوم نیست چه خبره و شخصیت اسم نداره خوشم میاد
بیشتر شبیه دکوپاژ یک فیلم نامه می مونه
این داستان ظرافتهای خیلی بیشتری داشت، روند پیگیری داستان چند بار بین واقعیت و رویا جهش داشت بدون اینکه بهش اشاره ای بشه و خواننده رو سورپرایز می کرد! قضاوت رو کنار گذاشته بود و معلوم نبود سیامک پسر خوبیه یا نه؟ و یا اون دوستی همون نامزدی شکست خورده هست یا نه؟ یا الان هم این ارتباط وجود داره یا نه؟ معلوم نیست که شخصیت اصلی کاملا ناراضیه یا راضیه یا تا حدودی ناراضیه یا فقط نگرانه!؟! معلوم نیست چرا در مقابل پدرش اصلا مقاومت نکرده! و هزار تا سوال بدون جواب و قضاوت که داستان رو کلی پر رمز و راز جذاب کرده بود.
من روی هم رفته از خوندن عروس شماره 2 لذت بردم، فقط به قول مرمری یکم از اتفاقات آرایشگاه سرسری رد شده بود که برای ما خواننده های خانوم که خودمون تجربش رو داریم ناقص به نظر می رسید. من عاشق اون قسمت تی تایمش بودم :))
وای مهرنوش عزیز چه توضیحات خوبی نوشته بودی ، دسته بندی که کرده بودی شاید متوجه شرایط شده بودم اما توی ذهنم یه همچین دسته بندی نتونسته بودم داشته باشم مثلا اون قسمت که از واقعیت میره توی رویا واقعا مرسی از توجه و نگرش خوبت.
تی تایم و خوب اومدی