خانه
8.52K

حکایت مخصوص خانمهای شاکی از مادر شوهر

  • ۰۸:۲۳   ۱۳۹۳/۹/۶
    avatar
    سه ستاره ⋆⋆⋆|4418 |3052 پست

    حکایت و داستان امروز :


     


    عروس و مادر شوهر

     



    دختری بعد از ازدواج نمی توانست با مادرشوهرش کنار بیاید و هر روز با او جر و بحث می کرد.

    عاقبت دختر نزد داروسازی که دوست صمیمی پدرش بود رفت و از او تقاضا کرد سمی به او بدهد تا بتواند مادر شوهرش را بکشد!



    داروساز گفت اگر سم خطرناکی به او بدهد و مادرشوهرش بمیرد،همه به او شک خواهند کرد،پس معجونی به دختر داد و گفت که هر روز مقداری از آن را در غذای مادرشوهر بریزد ....


    تا سم معجون کم کم در او اثر کند و او را بکشد و توصیه کرد در این مدت با مادرشوهر مدارا کند تا کسی به او شک نبرد.



    دختر معجون را گرفت و خوشحال به خانه برگشت و هر روز مقداری از آن را در غذای مادرشوهر می ریخت و با مهربانی به او می داد.



    هفته ها گذشت و با مهر و محبت عروس،اخلاق مادرشوهر هم بهتر و بهتر شد تا آن جا که یک روز دختر نزد داروساز رفت و به او گفت : دیگر از مادرشوهرم متنفر نیستم. حالا او را مانند مادرم دوست دارم و دیگر دلم نمی خواهد که بمیرد، خواهش می کنم داروی دیگری به من بدهید تا سم را از بدنش خارج کند.



    داروساز لبخندی زد و گفت : دخترم، نگران نباش. آن معجونی که به تو دادم سم نبود بلکه سم در ذهن خود تو بود که حالا با عشق به مادرشوهرت از بین رفته است.


    برای پیروزی بر ابلیس کافی است آدمهای خوب دست روی دست نگذارند.

     



    داستان همون از محبت خارها گل میشود هست و بس !
    ویرایش شده توسط مهندس غریب در تاریخ ۶/۹/۱۳۹۳   ۰۸:۲۷
  • leftPublish
  • ۱۰:۲۵   ۱۳۹۳/۹/۸
    avatar
    آزِِِِیـــــــــــنـاااا
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13810 |7289 پست
    زیباکده
    مهندس غریب : 

    زیباکده

    آزِِِِیـــــــــــنــاسادات : 



    بنظر من مادر شوهرا باید بهتر و بیشتر رعایت کنند و ببینن طرف مقابلشون جون و خامتر..البته عروس خانومها هم باید یکم واقع بینانه تر عمل کنند و هر چیز کوچیک رو بزرگ جلوه ندن و شرو به جبهه گرفتن نکنن ..اول از همه به خودم اینارو میگم که باید بعضی موارد رو ندید بگیریم و بگذریم
    زیباکده
    ممنون از نظر دهی شما



    یعنی خودتونم مادر شوهر بشین ، بازبه همین باور اعتقاد دارین ؟
    زیباکده
    من مادر شوهر نمیشم چون همش یه دختر دارم .......

    اما مادرم مادر شوهر و همش بهشون سفارش عروسمونو میکنم و همش به مامانم یاد اوری میکنم که عروسش جوون و تا میتونه مراعات کنه به هر حال مشکلات جوونا الان بیشتر از قدیمیاس..صبر قدیمیا بیشتر و بهتر اما جوونای امروزی نه صبر زیادی دارن نه تحمل بیشتری با توجه به مشکلات امروزی جامعه که اعصاب نزاشته واسه جوونا........واسه همین مادر شوهرها باید بیشتر مراعات کنن چون عروسشون به اندازه کافی دقدقه زندگی و برخی مشکلات امروزی رو داره و اگه بخواد مشکل روابط مادر شوهر عروس هم اضافه شه خب عروس خانم دیگه واقعا کم میاره........

    عروس خانوماهم باید خودشونو بزنن به ندیدن و نشنیدن ..من خودم خیلی تو این روابط حساس بودم و نکته بین ..دیدم دارم خودمو از بین میبرم الان مدتی که خودمو زدم به ندیدن و نشنیدن..نه اینکه مادر شوهرم بد باشه ها..اما گاهی پیش میاد ناخواسته حرفی و حرکتی ازش سر میزنه که من خوشم نمیاد اگه بخوام اینو حساس باشم تهش قهر و بحث پیش میاد مدتی به بعضی روابط که ناخواسته هم پیش میاد توجه نمیکنم میبینم خودم ارامش بیشتری دارم....

    اما خدا شاهده و خدارو شکر مادر شوهر بدی ندارم..اکثر جاها خوب هست و بهدردم خورده...خب یوقتایی ادم خیلی خوبم یهو ناخواسته یه کوچولو تغییر رفتار داره دیگه..که اینجاشم یاد خوبیاش میافتی و به دل نمیگیری یا خودتو میزنی ندیدن و نشنیدن .......بهتر حل میشه
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان