خانه
16.5K

منشاء و معنای ضرب المثلها

  • ۰۷:۱۷   ۱۳۹۳/۱۱/۳
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28195 |24368 پست
    شتر دیدی ندیدی




    چنین حکایت کنند که: روزی سعدی از دیاری به دیاری میرفت و در راه چشمش به زمین افتاد. جای پای یک مرد و یک شتر را دید که از جلو او رد شده بودند.


    بعد در یک طرف راه، مگس و طرف دیگر، پشه دید. پیش خود گفت: یک لنگه بار این شتر، عسل بوده و لنگه ی دیگرش روغن.

    باز نگاهش به خط راه افتاد. دید علفهای یک طرف جاده خورده شده. پیش خود گفت: یک چشم این شتر کوره بوده، یک چشم بینا. 

    از قضا خیالهای سعدی همه درست بود و ساربانی که از آنجا گذشته بود، به خواب رفت و وقتی که بیدار میشود، میبیند شترش رفته است.

    او سرگردان بیابان شد تا به سعدی رسید. پرسید: شتر مرا ندیدی؟ 

    سعدی گفت: یک چشم شترت کور نبود؟ مرد گفت: چرا

    سعدی گفت: بارش عسل و روغن بود؟ مرد گفت: چرا

    سعدی گفت: من ندیدم

    مرد ساربان که نشانی ها را درست شنید، ابرو در هم کشید و گفت: شتر مرا تو دزدیدی، همه ی نشانیها را هم درست گفتی بعد با چوبی که در دست داشت، شروع کرد به زدن سعدی، سعدی تا آمد بگوید من از روی جای پای او و علامتها متوجه شدم، چند ضربه از ساربان تازیانه خورد. وقتی مرد ساربان متوجه حرفهای سعدی شد که او شتر را ندزدیده راه افتاد و رفت.
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان