روز- داخلی- نمایشگاه آرایشی و بهداشتی-قسمت آخر
چندین بار من و دوستان به همراه مادر و خواهرم نمایشگاه رو دور زدیم تا شاید دوستان جدیدی به جمع ما اضافه شوند. راستش هربار می گفتم الان الهام و دخترخاله اش هم از این در وارد میشن یا آهو و ... ولی نیومدن. و در دور یکی مونده به آخر ما شقایق هم اضافه شد. دختر خوشرویی که پالتوی قهوه ای به تن داشت!
همگی از حرف زدن با هم سیر نمی شدیم و البته من و مرمری از عکس گرفتن ... و از همدیگر هم عکس گرفتیم. و اینبار در آخرین دقایق با هم بودن آهنگ متن دزدان دریایی کارائیب پخش میشد که من خیلی مزه داد.
از دوستان قول گرفتیم تا باز هم باهم قرار بیرون بگذاریم و این دوستی که پشت صفحه مجازی و به اعتماد یک نام کاربری شکل گرفته و ریشه دوانده بود بیشتر و عمیق تر شود. مافوق تصور من همه چیز عالی بود و یک روز پر از خاطراتی که همیشه لبخند رو روی لبت میاره . نزدیک ساعت 13 کم کم همگی خداحافظی کردیم تا به سمت خانه هایمان برگردیم. گزارش تصویری نیز به زودی توسط مرمری خدمتتان خواهد رسید. فقط بگم جای همه رو خالی کردیم و به شخصه خیلی دوست داشتم دورم شلوغتر از اینها باشه.
سانازی... الهام... آلما... آسمان... آزینا...مونا...سارا...مریم و همه دوستانی که می دونید تک به تک برای ما ارزشمندید ... جای شما به شدت خالی اما سبــــز بود.