۱۹:۰۳ ۱۳۹۴/۲/۱۷
زنی که عقل دارد عشق را باور نخواهد کرد
که زن با شاعر دیوانه عمرا سر نخواهد کرد
مبادا بشنود یک تار مویش زلّه ام کرده
که دیگر پیش چشم ام روسری بر سر نخواهد کرد
خرابم کرد چشم گربه ای وحشی و می دانم
عرق های سگی حال مرا بهتر نخواهد کرد
نکن...مستم نکن من قاصد دردآور عشق ام
که شاعر چون لبی تر کرد، چشمی تر نخواهد کرد
جنون شعر من را نسل های بعد می فهمند
که فرزند تو جز من جزوه ای از بر نخواهد کرد
برای دخترت تعریف خواهی کرد: من بودم
دلیل شور «مهدی» در غزل...باور نخواهد کرد
بگویی، می روم زخم ام زدی اما نترس از من
که شاعر شعر خواهد گفت اما شَر نخواهد کرد
مهدی فرجی