۱۳:۱۹ ۱۳۹۴/۵/۱۶
من بخش دوم رو خوندم، توی هفته ی آینده شاید کمتر بتونم فعال باشم، اگه بشه آخر شب که بیام خونه بخش سوم رو هم میخونم.
اما در مورد بخش سوم، همونطور که حدس میزدم میخواد بین اخلاقیات و طبیعت خلقت یک دوئلی رو ایجاد بکنه اما جلبه که درون اشخاص و بین اشخاص هست.
ایگور به نظر میرسه بعد از شکستی که توی رابطه ش خورده(اینطور به نظر میرسه ممکنه تو بخش های بعد غافل گیر بشیم) نگاه طبیعت گرایانه ای پیدا کرده. یعنی سعی کرده همه اتفاقاتی که براش خوشایند نیست رو طبیعی جلوه بده و از معانی اجتماعی و احتمالا اخلاق گرایانه که بار زیادی روی وجدان و اعتماد به نفس انسان ایجاد میکنه دوری کنه.
جالب تر اینکه ایگور یه شخص روس هست که از دل دنیایی میاد که ایدئولوژیش به هر قیمتی سعی میکرد که طبیعت رو نابود کنه و تنها به مفاهیم اجتماعی بپردازه. یعنی که هیچ برتری، هیچ قدرتی هیچ تلاشی و مزد اون تلاش رو به رسمیت نشناسه و همه رو مساوی در نظر بگیره که در عمل شاید ایگور نتیجه بازگشت افراطی به نگاه طبیعت گرایانه در مقابل ایده های اجتماعی باشه.
نوع نگاهش به قدرت، به تک یا چند همسری(که انسان در مورد زاد و ولد چند همسری بوده در طبیعت و ...) به این برمیگرده.
نمیخوام نظر شخصی و خط کش خودم رو در مورد کجاها نگاه طبیعی و ذاتی بهتره و کجا اجتماعی و اخلاقی و ... بیان کنم که طولانی بشه اما سوالی که ذهن منم به خودش مشغول کرده اینه که آیا اخلاقیات و عرف پایدار(حتی در حد چند هزار سال) خواهیم داشت. یا مثل بحث چند همسری، ازدواج همجنس گراها، نگاه مثبت به لات ها و داش مشتی ها(در ایران) و نگاه به شدت منفی به اونها همه موقتی هستند؟
بریم پارت سوم ...