۲۱:۰۳ ۱۳۹۴/۵/۲۴
سلام، من در این لحظه تا صفحه 150 خوندم اما چون شاید فعلا فرصت نکنم جلوتر برم اومدم نظرم رو بگم :
توی این بخش هایی که خوندم، هیجان و اتفاقات خیلی غالب شده بود و من رو هم با خودش برد. همه اتفاقات و رویارویی ها برای رسیدن به رویای بزرگ رو در شرایط مختلف نشون داده بود و البته قضاوت نکرده بود. اینکه شخصی برای پیش بردن آرمانهاش در یک دولت فاسد رشوه داده بود و یا کسی که برای رسیدن به امکان مبارزه با ظلم و ... تن به معامله با ابرطبقه ها داده.
البته هوشمندانه هنوز دنبال کردن رویاها و ریسک هاش و خشن بودن دنیای رویایی در مقابل زندگی عادی قرار نداده. این شعار که باید دست برداشت یا مثلا روزی ابرطبقه ای نخواهیم داشت! یعنی بخشی از این مافیا و اتفاقات رو نمیشه به عنوان بخش تاریک انسان در مقابل بخش روشن قرار داد. چون در سطح های کوچیک تر گاهی مدیر یه مدرسه، مربی ورزش مدرسه که باید 5 نفر روانتخاب کنه و یا کارمند دارایی ممکنه همون ابرطبقه باشه و لازم نیست اونقدر بالا باشی تا روی خشن زندگی رو لمس کنی. فقط سطحش متفاوته...