۰۰:۱۷ ۱۳۹۴/۶/۲۲
ronak nپنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|13385 |16410 پست
ابولحسن خرقانی:
جواب 3 نفر مرا سخت تکان داد...!
اول : مرد فاسدی از کنارم گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد !
او گفت : ای شیخ ! خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد شد !
دوم : مستی دیدم که افتان و خیزان در جاده های گل آلود میرفت.
به او گفتم : قدم ثابت بردار تا نلغزی !
گفت : من بلغزم باکی نیست...
بهوش باش تو نلغزی شیخ ! که جماعتی از پی تو خواهند لغزید...
سوم : کودکی دیدم که چراغی در دست داشت.
گفتم : این روشنایی را از کجا آورده ای ؟!
کودک چراغ را فوت کرد و آنرا خاموش ساخت و
گفت : تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت ؟
چه زیبا گفت حضرت مولانا.
ﺩﻧﯿﺎ ﻫﻤﻪ ﻫﯿﭻ ﻭ ﺍﻫﻞ ﺩﻧﯿﺎ ﻫﻤﻪ ﻫﯿﭻ،
ﺍﯼ ﻫﯿﭻ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﯿﭻ ﺑﺮ ﻫﯿﭻ ﻣﭙﯿﭻ،
ﺩﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻋﻤﺮ ﭼﻪ ﻣﺎﻧﺪ ﺑﺎﻗﯽ؟
ﻣﻬﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺤﺒﺖ ﺍﺳﺖ
ﻭ ﺑﺎﻗﯽ ﻫﻤﻪ ﻫﯿﭻ ....