۰۹:۳۳ ۱۳۹۴/۷/۶
نرگس zیک ستاره ⋆|2816 |1653 پست
ادم نمیدونه چی روباورکنه سریالش که چیزدیگه ای می گفت ثریارو یکی ازفرمانده های رضاخان باتهدید بدرثریا باهاش ازدواج میکنه بعدم این شعر امدی جانم به قربانت رو وقتی خیلی بیرنشده بوده میگه زمانی گه ثریا ازشوهرش طلاق گرفته بوده میاددیدن شهریارکه سالم وسلامت توی خونش نشسته بود.زمان مرگ شهریاربازم ثریا بامیسل ورغبت خودش میره به عیادت توبیمارستان خیلی هم نگران بوده