کژال :
تابستون رو حدود دو روز کناریکی از خانواده های عشایر چهارمحال گذروندیم. اونجا خبری از تکنولوژی و مد نیست و شاید نتونی تووی روابطشون خیلی ابراز علاقه یا احساسات رو ببینی اما چیزی که بیشتر از همه دیدم حس مسئولیت بود!!! اونجا زن و مرد کنار هم کار میکنن و حتی لحظه ای ندیدم خانم هاشون ابراز خستگی کنن یا لحظه ای به خودشون استراحت بدن!!!
راستش دو روزی که اونجا بودویم چنین بحثی بین خانم ها و آقایون شهری حاظر پیش اومد و به نتیجه ای نرسیدیم. ولی من میخوام چیز دیگه ای بگم. با یکی از دخترای ایل که سن بالایی داشت و هنوز مجرد بود پای آتیشی که با زحمت خودش درست کرده بود نشستیم صحبت میکردیم. واقعا نمیتونید رویاها و آرزوهایی که داشت رو تصور کنید. چیزایی که ما شهری ها به عنوان حقوق قطعی و منطقی خودمون میدونیم برای اون یه رویا بود. نمیتونید تصور کنید که با چه امید همراه با اندوهی داشت از پوشیدن لباس عروس و خانم خونه خودش بودن و توو خونه خودش کار کردن صحبت میکرد.بزرگترین آرزوش این بود که ازدواج کنه و از خانواده مستقل بشه. دختر 35 ساله ای که اندازه یه زن 50 ساله شکسته شده بود.