ترانه :
سلام مجدد به همه دوستان
حرف ها و نطرات همه شما عزیزان رو خوندم و نظر همه تون برام محترمه
واقعیتش اینه که من تا حد زیادی با مادر شوهرم رودربایستی دارم و صد سال دیگه هم نمیتونم در حضور ایشون برم جلو بشینم
فک میکنم باید اصن بهش فکر نکنم ، من پدر شوهر ندارم ، مادرشوهرم یه جورایی هم پدر بوده هم مادر
برای همین حس می کنم باید بهش دوبله احترام بذارم
ولی میدونم سفر بهم خوش نمیگذره
اما به قول یکی از شما دوستان شاید داره امتحانم میکنه
ممنون از لطف همه تون
دعا کنید پوست کلفت باشم
آفرین به تو ترانه جان...منم دقیقا در موقعیت مشابه شما هستم دوست عزیزم....ینی مادر همسرم بتنهایی پسراشو بزرگ کرده و زمانی که شوهرم بدنیا اومده پدرش شهید شده...بهمین دلیل احترام فوقالعاده ای براش قائلم..من حتی برای ماه عسل هم به پیشنهاد خودم مادر همسرمو با خودم بردم...و باورت نمیشه که چقدررر بهمون خوش گذشت و چقدر همسرم ازین مساله خوشحال بود....اما حتی اگر تو این شرایط خاص هم نبودن نظر من اینه که زندگی با احترام...بامحبت...با کلان نگری شیرین میشه...همیشه سعی کن از داشته هات لذت ببری خوبیا رو ببینی و تو زندگیه مشترک جزئی نگر نباشی ...
همیشه خوشبختو شاد باشی...