سلام ترانه جان ، خوشحالم كه بهت خوش گذشته . عزيزم منم با شوهرم وسط حال مي خوابم چون اونا تهرانن و من كرج مي رم بايد بمونم . كاري نميشه كرد اما از نظر من تو خودت رو بالا فرض كن و فقط احترام بگذار اما نه بيش از حد و يك روز كه تنهايي بشين باهاش حرف بزن البته قبلش به همسرت بگو كه مي خواي با مادرش صحبت كني و بگو مشكلت با من چيه من شما رو مثل مادرم مي دونم اما اين حس رو درون شما نمي بينم من جز احترام كاري نكردم كه بخواد جوابم اين باشه يه چند تا هندونه هم بزار زير بغلش مثلا" اينكه ممنونم كه پسري به اين گلي تربيت كردين و اينكه اون بايد تا آخر عمرش دست بوس شما باشه . كلا" سنگات رو از الآن وا كن . و از همسرت بخواه كه باهاش صحبت كنه راجع به اينكه مي خوايد تو اتاق بخابين و بگه من غيرت دارم و دلم نمي خواد داداشم خوانوممو مثلا" موقع خواب ببينن يا يه همچين بهونه اي . ولي كلا" يه نصيحت خواهرانه كنم هر حرفي كه مادر شوهرت مي زنه با خودش حل كن و نيا پيش شوهرت بگو مامانت اينو گفت اونو گفت و همينطور بر عكس از همسرت هم بخوا اگر مادرش يا خانوادش راجه به تو چيزي بهش ميگه خودش همونجا حلش كنه و نياد به تو بگه چون گردش صحبت و حرفا مسائل رو بزرگتر مي كنه .