خانه
2.56M

شعر و شیدایی

  • ۱۹:۴۸   ۱۳۹۴/۹/۴
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28195 |24368 پست
    ان قدر مرا با غم دوریت نیازار

    با پای دلم راه بیا قدری و بگذار،

    این قصه سرانجام خوشی داشته باشد

    در حیرتم از این همه دلسنگی دیوار

    هر روز منم بی تو و من بی تو ولاغیر

    تکرار... و تکرار... و تکرار ... و تکرار...

    من زنده به چشمان مسیحای تو هستم

    من را به فراموشی این خاطره نسپار

    ای شعر، چه می فهمی ازین حال خرابم؟

    بگذار که یک بار بمیریم؛ نه صدبار!!!

    تصمیم خودم بود به هرجا که رسیدم؛

    یک دایره آن قدر بزرگ است که پرگار

    اوج غم این قصه در این شعر همین جاست:

    من بی تو پریشان و تو انگار نه انگار
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان