در این تاپیک کتابهایی که خوندید رو برای دیگران خلاصه بگید تا علاقمندان به موضوع برن کتاب رو بخونن با این روش میتونیم به هم کمک کنیم تا اطلاعات بیشتری در مورد کتاب ها کسب کنیم . امروز خلاصه کتاب شادکامان دره قره سو از علی محمد افغانی رو میذارم
شادکامان دره ی قره سو رمانی است با موضوع عاشقانه که نیم نگاهی به مسایل اجتماعی و وضع سیاسی دوران اواخر پهلوی اول واوایل حکومت محمد رضا شاه هم دارد .داستان از حرکت شخصیت اصلی ماجرا –پسری 19ساله به نام بهرام-به روستایی کوچک است،بهرام به دیدن پدرش میرود که به دستور بدیع الملک خان روستا در حال ساخت سدی بر روی رودخانه ی قره سو است پدر بهرام مردی است شریف، معتقد و آبرودار .بهرام دلبسته ی دختر بدیع الملک است ،دختری که تنها یکبار در شانزده سالگی دیده است و از این دختر - سرو ناز- همین را میداند که مادرش را از دست داده و بعد از مرگ مادرش با پدرش هم کلام نشده بهرام اورامظهر بزرگی ونهایت حسن و جمال میداند .در این سفر او فرصت میکند با سرو ناز سخن بگوید و نامه ای عاشقانه نیز به او میدهد .زما نی که پدر بهرام ساخت سد را به پایان میرساند و هردو به شهر کرمانشاه باز میگردند ،بدیع الملک- که مردی ثروتمند و فرومایه است و ثروت خودرا از راه ناحق بدست آورده است- در پرداخت مزد پدر بهرام اهمال میکند به همین علت بهرام به اتفاق پدرش به عمارت بدیع الملک میروند در آنجا بهرام میتواند دوباره سرو ناز را ببیند.سرو ناز سعی دارد که رابطه ی خود با بهرام را یک دوستی و معاشرت ساده فرض کند اما او خود نمیداند که عمیقا دلبسته ی بهرام و آواز خوش او شده است .زما نی که بهرام و سرو ناز مشغول صحبت اند نامادری سرو ناز آن دو را میبیند اوآرزو دارد که با تبدیل شدن این ماجرا به یک رسوایی موقعیت خودش را نزد پدر سروناز محکم کند و دختر را از چشم پدرش بیندازد ،سرو ناز هم که از نیت او آگاه است سعی میکند از بهرام فاصله بگیرد و اندرز ها وهشدار های عاقلانه به خود میدهد اما احساس او درگیر بهرام است. دیدار های آن دو در طول دو سا ل بار ها تکرار میشود و تمامی این دیدار ها هم از نظر نامادری سرو ناز دور نمیماند .در تمام این دوسال زندگی خانواده ی بهرام در وضع اسف باری بسر میبرد و بار زندگی بر دوش مادر فداکار خانواده است. این دیدار ها شایعات فراوانی را بر سر زبان ها می اندازد واین شایعات برای بهرام گران تمام میشود ؛ بدخواهانش اورا با سمی مهلک مسموم میکنند ولی او زنده میماند ،در نهایت سروناز پهنانی به عقد بهرام در می آید وبا خانواده ی بهرام به تهران فرار میکند،پدرش او را از ارث محروم میکند .چندی بعد بهرام که به خاطر کار زیاد ضعیف شده است به علت اثراتی که از سم در وجودش مانده میمیرد .بعد از مرگ بهرام سرو ناز با خانواده ی فقیر اما شریف بهرام زندگی میکند و از دنیای آلوده به حرص و جنایت پدرش برا ی همیشه رها میشود .