) بله درسته مادر منم همين اتفاق براش افتاد يادمه اول دبيرستان بوديم مادرم مدام مي رفت دكتر همه ناراحت بوديم اما نمي دانستيم علتش چيه آشنا ها هم چيزري به مانمي گفتند فقط دور از چشم ما برا مادر نگران بودند و گريه مي گردند اما مادرم از لحاظ روحي سرحال بود و هيچ مشكل نداشت مامان رفته بود تست داده بود يكي از اقوام نتيجه را اورد به بابام داد گفت فلاني گفته خانومت حامله نيست ببرش يه دكتر متخصص اشك تو چشاي بابام جمع شد اما خجالت ميكشيد گريه كنه شبا تو خواب همش گريه مي كردم تا يه روز عصر از مدرسه اومدم ديدم عمه خونه است تعجب كردم فكر كردم مامان تمام كرده اما عمه جلو آمد و گفت يه داداش مثل جديد مثل خودته گيرتون اومده اما نه به زشتي تو عجيب بود هم تعجب كردم و هم اميدوار......
بالخره هيچ آزمايشي مبني بر بچه داربودنشان ثابت نشده بود. و داداش مهدي ما يا همون سرطان الان كلاس دوم دبيرستانه و مادر صحيح و سالم و هميشه باهش شوخي مي كنم بابت بيماري و
(ولي ولي ولي ولي خودمون الان بچه دار نميشيم و درحسرت ني ني مانديم)