خانه
289K

بقیه داستانو بنویس ...

  • ۱۱:۲۶   ۱۳۹۴/۱۰/۱۲
    avatar
    کاربر فعال|608 |373 پست

    قلبم داشت از سینه  بیرون میزد اصلا من اینجا چیکار می کردم نباید دخالت می کردم توی افکار خودم بودم که صدای وحشتناکی شنیدم وقتی به خودم اومدم صدای ضجه های زن رو می شنیدم که التماس می کرد که آن شخص نزندش نمی دونستم چیکار کنم باید کمکش می کردم یا به حرفش گوش می کردم و سرجام می موندم تو وضعیت بدی گرفتار شده بودم که ناگهان..

    ویرایش شده توسط دامون در تاریخ ۱۲/۱۰/۱۳۹۴   ۱۱:۲۶
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان